🍄5🧛🏻‍♂️

462 85 195
                                    

Writer 🗻

زن روی زانوهاش فرود اومد و با اشک و هق هق التماس مرد رو میکرد

-خواهش میکنم...به پات می افتم هرکاری بگی میکنم فقط پسرمو پیدا کن...

+تو می‌خواستی بکشیش

مرد کاملا سرد گفت و با چشای قرمزش به زنی که حقیرانه به پاش افتاده بود نگاه کرد
انقدر نگاهش سرد بود که بدن زن به لرزه افتاد

-من...پشیمونم...زیادی خودخواه بودم...ازت خواهش میکنم پیداش کن

مرد دست زن که به پاش چنگ زده بود رو با لگد عقب فرستاد

+باشه ولی این برای تو نیست فقط بخاطر لوییه....می‌خوام بفهمم کجاست...برو خونه انه دنیل و دخترا منتظرتن

انه سرشو تکون داد و از خونه مرد بیرون اومد

×قضیه چی بود؟

+انه می خواست لویی رو بکشه چون یه خوناشامه...لویی هم فرار کرده باید برم دنبالش

×چییی؟بکشش؟منم میام

+ممکنه خطرناک باشه

×منم.میام

مرد اهی کشید و قبول کرد دوست جوونش همراهیش کنه

از خونه بیرون اومد

چشای خوشرنگشو بست و وقتی بازش کرد قرمز و گربه ای بود

هوا رو بویید و بوی ابی رنگ لویی رو دنبال کرد

راه طولانی در پیش بود

ماشینشو اورد و با پسرک سوارش شدند
با اخمی دنبال رد رفت...بعضی جاها قابل تشخیص نبود

ولی تمام سعیشو کرد تا پیداش کنه
و خداروشکر کرد دوستشو همراهش اورده چون بعضی جاها برای تشخیص بو ضعیف بود کمی از خونشو میخورد تا کمی قوی بشه

وارد جنگل جیغ شدند

پسر چشم خرمایی با ترس چشاشو بسته بود صداهای عجیب و غریبی میومد که باعث ترسش میشد

اینجا دیگه کدوم جهنمی بود

کی لویی رو اینجا اورده بود

+دستتو بزار روی گوشت

سریع انجامش داد چون اون مرد ازش بزرگتر بود پس تجربه بیشتری داشت

تقریبا ۳ ساعت توی جنگل جیغ بودن تا اینکه به کارخونه قدیمی رسیدن

چشاشو بست چندتا صحنه گنگ میدید

از امپول.رنگ ابی.درد.بغل.جیغ.فحش

بخاطر اخری چشم چرخوند

+ازینجا به بعد کارمون سخت میشه

-چرا؟

+بوی گرگینه ها میاد...اونا بردنش به ویچ وود مال خاندان استایلز یا پینه

 the blue experimentWhere stories live. Discover now