Savege Love || VKOOK

part 1

با خستگی کیفشو رو روی تخت انداخت. دانشگاه حسابی خستش میکرد هر آدم خرخون و

مورچه ی کتابیم که باشه از اینهمه درس خسته میشد و‌ خب جئون جونگکوک اونقدرام
خرخون نبود...

روزاش ی روتین مزخرفی که شامل:تحمل پارک بوگوم و اراذل اوباشش توی دانشگاه_سر و

کله زدن با دوست دخترش جونگهیون سر کم وقت گذاشتن براش_درس خوندن_درس

خوندن و درس خوندن شده بود و خب این از تحمل ی نوجوونه بیست ساله با ذهن بلند

پروازی مثل جونگکوک زیادی بود. اللخصوص که حتی نمیتونست یک آپشن مثل سر و کله

زدن با جونگهیون رو از روتین مزخرف روزانه ای که ب مرور زمان و بدون خواسته اش به

وجود اومده بود رو حذف کن.

چون اون نمیخواست و نمیتونست قبول کنه که گیه هرچند هرکی نیاز به مراقبت و

حمایت و ناخواسته بیبی بودنش رو ببینه یجورایی مطمئن میشد که جئون جونگکوک

فرزند جئون یوگیوم گی تشریف داره..ولی اون نمیتونست قبول کنه که گیه چون خانواده ی شریف باباش(:/) یکسری

اعتقاداته:(مردا به زنا نیازمندند) رو توی مغزش حکاکی کرده بودن. هرچند خودش این رو

قبول نمیکرد ولی برای اضافه نشدن به متلک ها،تیکه ها،و‌حرفای پشت سرش توسط

یوگیوم و اکیپش نیاز به منکر کردن گرایشش برای خودش و اطرافیانش و اعتقاد پنداشتن به اون عقیده بود...

هرچند

هوسوک منتظر کنار اومدن رفیقش با خودش نمونده بود و گی بودن جونگ رو قبول کرده بود.

هوسوک که بخاطر لبخندای درخشان و همیشه شاد و مثبت نگر بودنش از طرف جونگکوک لقب جی هوپ رو گرفته بود.

به طور نامحسوسی سعی میکرد جونگکوک رو به خودش بیاره ولی الان توی این روزِ دوشنبه توی سالن ناهار خوری دانشگاه رسما طاقتش طاق شده بود

((-) جی هوپه (+) جونگکوک)

- تو گی ای

جملش بیشتر خبری بود تا پرسشی و خب...صداش برای محیط آروم سالن ناهار خوری یکم

زیادی بلند بود...و سه تا کله ای که متعلق به سه تا بدنی که متعلق به شخصیتای آن چنان

زیبایی نبودن سمتشون برگشت و رنگ جونگکوک از سفید گچیم رد کرد ... هوسوک

باعث شده بود واقعیتی که جونگ میترسید به خودش اعتراف کنه نه فقط به خودشون

بلکه به سه نفر از مرموز ترین افراد اون دانشگاهی که به زودی قرار بود برای جونگ نفرت