I--LOVE--YOU--DADDY

831 158 34
                                    

ددی خواهش میکنم بزار برات توضیح بدم..من.....

کریس بهش اجازه ی ادامه ی حرفشو نداد

-نمیخوام چیزی بشنوم...هرچی که باید میدونستمو امشب دیدم،از امشب تا هر وقت که من صلاح بدونم تو اتاق خودت میخوابی،تا یک ماه حق نداری با دوستات بری بیرون،تا یک هفته از رابطه هیچ خبری نست در ضمن کافیه فقط یک بار دیگه ببینم یه جفت لب حتی نزدیک تاکید میکنم حتی نزدیک لبات باشن انقد راحت ازت نمیگذرم.فهمیدی؟!

وقتی جوابی از سوهو نگرفت با صدای بلند فریاد زد.

فهمیدی؟

+بله ددی

از اتاقش اومد بیرون...خوب میدونست که سوهو بیش از حد بهش نیاز منده و نمیتونه اینطوری تحمل کنه.....دور کردن سوهو از خودش بدترین تنبیه دنیا براش بود....ولی لازم بود که به خواسته های کریس احترام بزاره....اون پسر نباید اجازه ی یه بوسه از شخص دیگه رو میداد....
سوهو فوبیا تاریکی داشت و هر شب به خاطر ترسش توی آغوش گرم کریس میخوابید.....
کریس عاشقانه اونو میپرستید و فقط و فقط سوهو بود که از مشغله های روزانش ارومش میکرد.....اون شب سوهو به خاطر ترسش از تاریکی چراغ اتاقش تا صبح روشن بود و کریس این رو به خوبی متوجه شده بود......
خودشم اون شب خیلی اذیت شده بود.....دیگه اون گوله برف نرم و گرم رو توی بغلش نداشت که شب با بوسه به لب های اون بخوابه و صبح با دیدن چهره ی فوق العادش بیدار  بشه

♡I--LOVE--YOU--DADDY♡

الان یک هفته بود که سوهوی عزیزش رو از خودش دور کرده بود و به نظرش بدترین هفته ی زندگیش بود چون سوهو یه بخشی از وجود خود کریس بود
دیگه وقتش بود ببخشدش و دوباره با هم باشن
این یه هفته فقط به کریس بد نگذشته بود......شب ها به جای اینکه با صدای گرم کریس بخوابه تا صبح گریه میکرد و هق هق های دردناکش قلب کریسو دردناک میکرد ولی کریس برای حفظ غرورش اونو یه هفته از خودش دور کرده بود

آروم به سمت اتاقش رفت و متوجه شد که سوهو داره با دوستش که نگفته معلوم بود داره با بکهیون صحبت میکنه
بکهیون بهترین دوست سوهو بود
نمیخواست به مکالمشون گوش کنه ولی صدای گوش نواز سوهو اون رو به به سمت در کشوند و درست پشت در نشست و چشماشو بست تا اون صدا کمی ذهن اشفتشو سامان بده به وضوح هق هق ها و بغض سوهو رو از پشت کلماتش حس میکرد

+بک..ت..تو که بودی اونجا،م....من اصلا تقصیری نداشتم....الان.....الان یه هفتست که بغلم نکرده یه هفتست که باهام درست و حسابی حرف نزده یه هفتست که بوسم نکرده...... میخوام برم بمیرم،به خدا اگه همینجوری ادامه پیدا کنه خودمو از بالکن اتاقم میندازم پایین

دیگه کریس هم نمیتونس جلوی خوشو بگیری با شتاب درو باز کرد که باعث شد سوهو بترسه و به عقب قدم برداره.....زبونش قفب شده بود فقط تونس یه جمله به مخاطب پشت خط یعنی بکهیون بگه

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Feb 15, 2021 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

I--LOVE--YOU--DADDYWhere stories live. Discover now