river

30 7 2
                                    

زمین هم گاهی اشک میریزد. با چشمه هایی کهن و خسته.اشک هایش هستی سرشار از زندگیست.طلوع حیاتی برای ماهی های به وجد آمده.در تلألو نور خورشید حزن زمین رودخانه ای خروشان را پدید می‌آورد.گیاهان هرز بر آن تکیه میزنند و سنگ ها در ذره ذره وجودش می غلتند.سیرسیرک ها نغمه کنان لانه ای بر کنارش میسازند و عنکبوتی تاری میتند.

رودخانه میگذرد و زندگی را با خود همسفر میکند.حال چشم هایت را ببند و گوش سپار. عنکبوت پاهایش را بر تار های ویالون حرکت میدهد و پرندگان اپرا می خوانند.

رودخانه گذر میکند و چشم هایت را با خود می‌برد و نوازش گونه بر گوش هایت بوسه میزند.

دست هایت را در میانش بگذار و رودخانه را لمس کن. اشک بریز و با او هم صدا شو. گوش فرا ده و بر سمفونی رودخانه تکیه بزن در آغوشش بگیر و جزئی از او شو. تو هم اشک شو رودخانه شو و بگذر.

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Jul 28, 2021 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

Please be my sunWhere stories live. Discover now