با پاهای تپلش سمته دره مدرسه دویید.
با هر قدمی که برمیداشت لبه پایینی لباسش بیشتر توی هوا معلق میشدو و شکمه نرم و سفیدشو توی معرض دید میزاشت-آهای وایسین
کیفه خرگوشیه سفیدشو توی مشتش گرفت و نفسش از این همه فعالیتی که کرده بالا نمیومد. تند و کوتاه هوا وارده ریه هاش میکرد. تا رسید سمته در خسته روی دوزانهاش خم شدو کفه دستای عرق کردشو روی زانوهاش گذاشت
+آهای تپلی امروز دیر کردی؟
سرش بالا اومد. چتریایی که خیسه عرق شده بودن باعث شده بود به پیشونی سفیدش بچسبه و با طلبکاری به پسره درازه رو به روش خیره بشه
-به تو چه
اخمی کردو لباش از عصبانیت جلو اومد و باعث شد لپای گل انداختش آویزون بشن
+با من بودی؟
پسره بلند تر جلو اومد و با انگشتش ضربه نچندان آرومی به پیشونیش زد و آخشو درآورد. پسره کیفشو از دستای مشت شدش بیرون کشید که صدای جیغه بکهیون بالا گرفت
-بدش به من اون کیفه منهههه
نوچه های پسر بلندتر هوفی کشیدنو با یه دستشون یقه پسره کوچکتر از پشت گرفتن. بکهیون سعی میکرد با ناله هایی که میکنه دستای دراز شدشو به کیفش برسونه تا بلکه اون پسری که هر روز از کیفش خوراکیهاشو بر میداره نتونه
+امروز توت فرنگی آوردی؟ بزار ببینم طعمشون چطوریه
-نهههه اونا ماله منه
اشک توی چشماش حلقه زد و بلندتر جیغ کشید
-مگه تاحالا توت فرنگی نخوردی؟ نخورشون اونا واسه زنگه تفریحمن
قسمته دومه حرفشو با جیغه بلند تری گفت و پسره بلندتر از وضعش به خنده افتاد. نزدیکش شد یدونه از توت فرنگی هارو جلوش گرفتو تکون داد بکهیون مثله کسایی که هیپنوتیزم شده باشن فقط به توت فرنگی نگاه میکرد. پسر دستشو سمته چپ بردو بلافاصله نگاهای بکهیون به سمته چپ سر خورد همین کارو با بردنه دستش به سمته راست تکرار کردو بکهیون لباشو بازو بسته میکرد تا بلکه بتونه اون توت فرنگی که توی نوره خورشید میدرخشه و بهش چشمک میزنه رو با یه حرکت قورت بده
پسر پوزخندی زدو توت فرنگیو سمته دهنش بردو تویه حرکت داخله دهنش گذاشت و هومی کرد+اوممم این.. خ.. خیلی خوشمزست
چشماشو از روی لذت بسته بودو با قورت دادنش چشماش آروم آروم باز شد و تنها چیزی که دید نفسای حرصی پسره تپلی بود که به خونش تشنه بودن
-تو الان توت فرنگیای منو خوردی؟
چانیول یه تای ابروهاشو بالا انداخت و هومی کرد
با عربده ای که پسره کوچکتر کشید و هوله محکمی که به نوچه هاش داد هر کدوم به طرفی پرت شدنو چانیول ترسیده یه قدم عقب رفت
YOU ARE READING
my sweet boyfriend 🍓🧸 [one shot]
Romanceنام : دوست پسره شیرینه من 🍓 خلاصه فیک✏️ :🧸دنیایی که بجز سه چیز معنا نداره⚠️ یک 🔸مرغ سوخاری🍗 دو🔸 کیک تمشک 🍰 سه 🔸توت فرنگی🍓 توت فرنگی❓ 🍓 شاید همین میوه دوست داشتنی نقطه شروعه داستانه فردی که توی این دنیا خوشگلش جز این سه مورد چیزی نمیبینه با...