part 6

249 33 70
                                    

/لویی/

با صدای نایل از خواب پریدم.لعنت این بچه باز کابوس دیده. سریع پتو رو کنار زدم و تکونش دادم تا بیدار بشه.
تمام صورت و لباساش خیس عرق شده بود و لباش میلرزید
وقتی با شُک از خواب بیدار شد ترس توی چشماش موج میزد پس بغلش کردم و تو گوشش زمزمه کردم...

_چیزی نیست عزیزم من اینجام
نترس خوشگل من
نایل اینجا رو نگاه کن اونا همش خواب بوده
تموم شد همش تموم شد

وقتی دیدم داره یه چیزایی میگه سرمو نزدیک دهنش کردم تا متوجه حرفاش بشم

_لویی اون خیلی بی رحمه
او...او...ن منو تنها گذاشت
منو ...ول کرد
من...من ترسیده بودم
کسی نبود که بغلم کنه

مدتی بود که کابوس نمیدید و از زمان دعواشون تا الان این دومین باره که کابوس میبینه. حتما باید ازش بپرسم که چند بار دیگه این خواب های آزار دهندش تکرار شده

براش یه لیوان آب آوردم و تیشرتش رو عوض کردم و در حالی که پتو رو روش میکشیدم بهش اطمینان میدادم که پیشش میمونم

/نایل/
وقتی از خواب بیدار شدم سرم یکم سنگین بود و با به یاد آوردن دیشب یادم اومد بازم کابوس دیدم
با صدای نسبتا تحلیل رفتم لویی رو صدا کردم و زمانی که دیدم صداش نمیاد فهمیدم رفته
با خواب آلودگی سمت دستشویی رفتم و وقتی ساعتو نگاه کردم هول شدم و اومدم با سرعت حرکت کنم که با باسن خوردم زمین

هولی شت اقای تامیلسون وقتی میدونی من باید زود تر بیدار شم چون امروز قراره هری
چیییییی؟؟؟
هرییییییییی وای من هیچ کاری نکردم و الان ساعت ۱۲ و نیمه
همزمان که زیر لب به لویی فحش میدادم با عجله سمت کثیف کاری های دیشب مون رفتم و آشغالا رو برداشتم و با بالا ترین سرعت ممکنم مشغول تمیز کاری شدم

۴۵ دقیقه بیشتر وقت نداشتم و با عجله رفتم تا دوش بگیرم.
وقتی اومدم بیرون موهام رو با سشوار حالت دادم و جین مشکی زاپ دارم رو با یه تیشرت سفید پوشیدم
الان آخرای تابستونه ولی خوب توی خونه اونقدری سرد نیست.پس نیازی به آستین بلند نیست

همه چی آماده بود و الان ۱۰ دقیقه به ۲ بود و به جرعت میتونم بگم هیچوقت انقدر زود کارامو نکرده بودم.

در حال حاضر مهم ترین کار زنگ زدن و یه صحبت جانانه با لویی عه که اونو میتونم بعد از رفتن هری انجام بدم.

حواسم پی عه متنام بود که دیدم لویی‌ با صورت خوابالو از توی اتاق مهمان اومد بیرون
به مسیح قسم فکر‌ کردم جنی چیزیه و نزدیک بود سکته کنم.

لویی در حالی که به سمتم میومد گفت
×اوه.سلام نایل صبح بخیر.چرا اینجوری نگاه میکنی؟زیباییم تو رو مجذوب کرده؟ میدونم همه مثل من کله صبح به زیبایی خیره کننده ی من نیستن

Fall For YouWhere stories live. Discover now