Only Part

331 52 14
                                    


آفتاب آروم آروم پایین میرفت نور طلایی رنگش رو از سئول دور میکرد .

تیونگ مردد بسته سیب زمینی شیرین رو توی دستش محکم کرد و بعد از کلنجار طولانی ای که با افکار شلوغش داشت بالاخره تصمیم گرفت از جاش بلند شه .

از اتاقش بیرون رفت و یک راست اتاق دویونگ رو در پیش گرفت .

وقتی به جلوی در قهوه ای رنگ اتاق پسر رسید از لای در نیم باز اتاق سرک کشید . دویونگ روی تخت دراز کشیده بود و هندزفری توی گوشش بود و چشم های بستش حتی از دور هم قابل تشخیص بود .

تیونگ آروم در زد و بدون اینکه منتظر جوابی از طرف دویونگ باشه وارد اتاق شد .

با شنیدن صدای پای شخصی ، دویونگ پلک هاش رو از هم فاصله داد و بعد با دیدن تیونگ لبخند کوچیکی زد که سعی کرد از چشم ته پنهونش کنه . از جاش بلند شد و صاف روی تخت نشست .

" سیب زمینی شیرین آوردم باهام بخوریم " تیونگ گفت چشم هاش رو از چشم های نافذ دویونگ دزدید .

پسر متوجه تغییر رفتار تیونگ شده بود و میدونست بی دلیل پیشش نیومده ، انقدر خوب میشناختش که خیلی زود فهمید تیونگ مضطربه و حرفی برای زدن داره . اما ترجیح داد سکوت کنه تا پسر بزرگتر در آرامش حرفش رو بیان کنه .

" باشه . منیجر رفته بیرون دیر وقت میاد بیا فیلم بیبینیم "

دویونگ گفت و منتظر تاییدی از طرف تیونگ شد .

اما تیونگ ساکت بود : " دو میخوام باهات حرف بزنم "

با این حرف دویونگ جدی شد . سمت تیونگ برگشت و دستاش که با رگهای متعددی برجسته شده بود رو توی دستاش گرفت .

" دو میگم ... دور انگشتت چقدره ؟ " تیونگ گفت و

سرش رو بالا گرفت و توی چشم های دویونگ زل زد .

دویونگ که تمام مدت داشت برای خودش انواع اقسام سناریو ها رو میچید تا از موضوع احتمالی ای که تیونگ میخواست دربارش حرف بزنه سر در بیاره با تعجب پرسید : " چی ؟؟ دور انگشتم ؟؟ "

تیونگ : " اوهوم ... لطفا بگو "

دویونگ با شک پرسید : " برای چی میخوای ؟ "

تیونگ اصرار کرد : " تو حالا بگو چیکار واسه چی میخوام . یه دفعه سوال نپرس جواب بده "

دویونگ ابرو بالا انداخت و جواب داد : " اع اینطوریه ؟ باشه منم نمیگم "

" دویـــــــونــــــگ ؟؟!! " تیونگ اصرار کرد و دویونگ با چهره ی ناباورانه ای که گرفته بود انکار کرد .

" اگه بهت بگم چرا میخوام سایز دور انگشتتو میگی ؟ " تیونگ چشم هاشو ریز کرد و پرسید .

اما دویونگ باهوش تر از این حرفا بوده و به گفتن : " حالا تو بگو برای چی میخوای بعدا تصمیم میگیرم " بسنده کرد .

• 𝐓𝐡𝐞 𝐑𝐢𝐧𝐠 💍  Where stories live. Discover now