My Sexy Halloween🎃

3.2K 427 17
                                    

با تمام سرعتش فروشگاه رو دور زد و وارد یه کوچه باریک و تاریک شد.
تقریبا اون آدمایی که دنبالش بودن گمش کرده بودن،همونجا نشست تا یکم نفس بگیره.
+آه مین یونگی عوضی.
یونگی دوست عوضیش بود که بخاطر اینکه فکر میکرد سنش برای جمع های دوستانه اونها کمه براش شرط گذاشته بود و اگه درست عمل میکرد میتونست کلی پیش دوستای یونگی خوش بگذرونه.
سنش هم کم نبود ۲۰ سالش بود ولی مین هنوز فکر میکرد که برای بودن کنار اونها باید کلی تجربه داشته باشه چون اونجا جای جقله ها نیست.
حالا شرطش چی بود؟
اینکه بره تو بزرگترین فروشگاه لوازم هالووین شهرشون و شکلات بدزده.
از جاش بلند شد و لباس طرح اسکلتش رو که برای هالووین پوشیده بود تکوند و راه افتاد.
هنوز چند قدم بیشتر بر نداشته بود که محکم با چیزی برخورد کرد.
با ترس سرش رو بالا آورد و تقریبا یه سکته رو رد کرد.
اون مرد جوون و جذاب قد بلند یه کلاه سرش گذاشته بود که جوری دیده میشد که انگار یه چاقو از تو سرش رد شده.
جونگ کوک سریع بسته های شکلات رو پشتش قایم کرد.
_آه اون احمقا نتونستن یه دزد کوچولو رو بگیرن واقعا که باید اون به درد نخورارو اخراج کنم.
جونگ کوک شوکه چند قدم به عقب رفت و مرد جذاب هم دنبالش را افتاد.
_یه دلیل بیار ندمت دست پلیس.
+ا..اصلا تو کی هستی که بخوای منو دست پلیس.
خودش رو برای لکنت بی جاش لعنت کرد.
تهیونگ یه قدمیش متوقف شد.
چونه جونگ کوک رو گرفت و سرش رو به سمت چپ چرخوند.
جونگ کوک یکم اطراف رو نگاه کرد و از دور لوگوی فروشگاه رو دید.
_کیم تهیونگ صاحب اون فروشگاه فاکی هستم.
دیگه بدتر از این نمیشد.
این شانس لعنتیش.
اصلا صاحب اون فروشگاه به قول خودش فاکی تو این کوچه چیکار داشت. 
چشماش رو محکم بست و شکلاتا از دستش افتاد.
تهیونگ چونش رو ول کرد و دستش رو روی سینه هاش قفل کرد.
_هوم؟؟بریم پیش پلیس؟
+ن..نهه من پول اینارو میدم.
تهیونگ پوزخند زد.
_بده.
جونگ کوک اومد دست کنه تو جیبش.
همون جا دلش میخواست زمین دهن باز کنه و برای همیشه محو شه.
چون اون لعنتی لباسی که برای هالووین پوشیده بود اصلا جیب نداشت و بدتر از اون هیچ پولی همراهش نبود.
+آمم م..من بعدا پولو میارم.
_نه همین الان باید بدی دزد کوچولو.
جونگ کوک هیچ ایده ای نداشت، اون مرد عوضی هم با پوزخندش هواسش رو پرت میکرد.
دست تهیونگ رو گرفت و اونو کشید به تاریک ترین قسمت اون کوچه.
جونگ کوک رو زانوهاش نشست و دستش رو برد سمت دکمه های شلوار پارچه ایش.
_چیکار میکنی؟؟
تهیونگ شوکه پرسید.
+مگه نمیبینی میخوام برات ساک بزنم بجای اون پول کوفتی.
_هرزه کوچولو اینجوری میخوای پرداخت کنی؟؟
جونگ کوک دستش رو روی دیک تهیونگ گذاشت و فشردش.
+فقط خفه شو بزار کارمو بکنم.
تهیونگ عصبانی از پر رویی پسر رو به روش موهاش رو گرفت و چسپوندش به دیکش.
+به بهترین نحو انجام بده وگر نه میدمت دست پلیس.
جونگ کوک زیپ شلوارش رو کشید پایین و زبونش رو از روی باکسر روی عضو اون مرد بی عصاب جذاب کشید.
تهیونگ بیشتر موهاش رو کشید و آخ جونگ کوک رو دراورد.
دستش رو هم روی عضوش بالا پایین کرد و روی کش باکسرش متوقف شد.
مردد نگاهش رو بالا آورد.
و لنت چرا اینقد این صحنه برای هر دوشون سکسی بود.
تهیونگ از معطل کردن اون پسر که اسمشم نمیدوست کلافه شد.
-منتظر چی هستی بچه؟
+من بچه نیستم اسمم جونگ کوکه بهم بگو جونگ کوک نه بچه. 
_زود باش جونگ کوک.
باکسرش رو پایین کشید و کینگ سایز تهیونگ که حسابی تحریک شده بود جلوش ظاهر شد.
لنتی این اندازه صورتش بود.
زبونش رو رو طول اون کشید و سرش رو مثل یه بچه که شیشه شیرش رو دادن دستش مک زد.
ناله های تهیونگ با صدای بمش حسابی خودش رو هم تحریک میکرد.
تهیونگ به موهاش چنگ زد و نصف عضوش رو وارد دهن جونگ کوک کرد.
جونگ کوک سوپرایز شد و به شلوار تهیونگ چنگ زد.
آروم خودش رو توی دهنش تکون داد و ناله های مردونش رو آزاد کرد.
نه اینطوری نمیشد اون تموم این پسر به اصتلاح جونگ کوک رو میخواست.
یه لحظه فکر کرد چقد این اسم آشناس ولی اون قدر تحریک شده بود که فرصت فکر کردن نداشت.
جونگ کوک رو به عقب هل داد و باکسر و شلوارش رو بالا کشید.
دست جونگ کوک رو گرفت و راه افتاد.
جلوی یه در آهنی متوفق شد و اون رو باز کرد.
جونگ کوک ترسیده سعی کرد خودش رو عقب بکشه.
+ک..کجا؟
تهیونگ برگشت و به اون پسر سکسی خیره شد که گوشه لبش پریکام خودش بود.
با این صحنه نزدیک بود ارضا بشه پس جونگ کوک رو به داخل هل داد.
جونگ کوک دوباره سوپرایز شد.
اومده بودن تو انتها ترین قسمت فروشگاه.
همه با قیافه های ترسناکشون مشغول خرید بودن.
تهیونگ درو پشت سرش بست و کلاهش رو دراورد و توی سبد جلوی در انداخت.
داشتن سمت پله ها میرفتن که دو تا مرد با سرعت خودشون رو به اونا رسوندن جونگ کوک ترسیده پشت تهیونگ قایم شد.
+قربان این پسر...
تهیونگ حرفشون رو قطع کرد.
_برید سرکارتون.
+ولی قربان ای...
+نشنیدید چی گفتم؟؟
اون دوتا کارکن به سرعت دور شدن.
جلوی در متوقف شدن و تهیونگ بعد از وارد کردن رمز ۱۵ رقمی جونگ کوک رو کشید داخل و به در چسپوندش و مشغول بودسیدنش شد.
جونگ کوک دوباره هم سوپرایز شد،دیگه تعدادش از دستش در رفته بود.
با گازی که از لبش گرفته شد ناله ای کرد و بعد زبون سرکش مرد جذاب مشغول گردش داخل دهنش شد.
ناله میکردن و خودشون رو به هم میمالیدن و نیاز تو چشماشون موج میزد.
وقتی تهیونگ فاصله گرفت جونگ کوک تازه اطرافش رو برسی کرد.
یه سویست مجردی شیک با دکوراسیون سیاه و سفید.
+اینجا خونته؟
_نه، خونه خودم ده برابر اینجاس یه سوییت برای استراحتمه دیگه زیاد حرف نزن بزار کارمو بکنم.
دست جونگ کوک رو گرفت و وارد تک اتاق اونجا شدن.
این اتاق کاملا سفید رنگ بود و حس خوبی بهش میداد.
دیگه فرصت برسی نداشت چون پرت شد رو تخت و بعد لبای سرکش تهیونگ رو لباش نشست و همه جاش رو چشید.
سمت گردنش رفت و دستای جونگ کوک روی پرهنش نشست.
بالا اومد و تو چشماش زل زد و پوزخند رو لباش نشست.
+مثل اینکه توهم بدت نیومده‌.
جونگ کوک خودش هم علت کشش به این مرد رو نمیدونست و فرصت فکر کردن هم نداشت فقط میخواستش.
+اولین بارته؟
جونگ کوک سرش رو بالا پایین به معنی آره تکون داد.
تهیونگ عقب کشید و جونگ کوک پیرهنش رو چنگ زد.
_نرو.
+تو باکره گیت رو به کسی که نمیدونی کیه میخوای بدی.
_مهم نیست میخامت.
نه دیگه جونگ کوک فرصتش رو از دست داد و تهیونگ بهش حمله کرد و پیرهنش رو پاره کرد و سینش رو کشید تو دهنش .
_آا ..آه
سر تهیونگ رو بیشتر به خودش فشرد.
_لباساتو د..دربیار آااه
با گازی که تهیونگ از سینش گرفت نالش درومد.
تو چند ثانیه هر دوشون رو لخت کرد.
رو زانوهات.
جونگ کوک سریع چرخید و سوراخ دست نخوردش رو در معرض دید گذاشت.
تهیونگ لیسی بهش کشید و ناله هر دوشون درومد.
جونگ کوک بیشتر خودش رو به زبون سرکش تهیونگ فشار داد.
تهیونگ عقب اوند دستش رو سمت کشو برد و روان کننده روی سوراخش ریخت و دو انگشتش رو وارد کرد.
+آه لنتی چقد تنگه انگشتام داره میشکنه.
جونگ کوک داشت میفتاد که تهیونگ کمرش رو گرفت و به خودش چسپوند.
کمرش رو بوسه بارون کرد .
+الان دردش میره.
جونگ کوک همونطور که یه قطره اشک از چشماش پایین اومد سرش رو تکون داد.
انگشتاش رو بیرون کشید و عضوش رو جایگزین کرد.
تهیونگ روش خم شد و حجم بیشتری از عضوش رو فرو برد.
پشت گردن جونگ کوک رو بوسه بارون میکرد و سعی میکرد هواسش رو پرت کن.
جونگ کوک دست تهیونگ رو گرفت و سمت دهنش برد و دوتا انگشتاش رو مک زد.
با مکیدن سعی میکرد دردش رو فراموش کنه ولی نمیدونست چه صحنه فوق هاتی برای تهیونگ ایجاد کرده.
_حرکت کن آاه
تهیونگ شروع کرد به ضربه زدن.
وقتی جونگ کوک انگشتش رو گاز گرفت فهمید که به نقطه حساسش ضربه زده.
دستش رو سمت عضو جونگ کوک برد و همچنان با ضربه زدن درونش دستش رو حرکت داد.
بعد چند دقیقه هر دو به کام رسیدن.
تهیونگ دستمال برداشت کام هر دوشون رو پاک کرد.
جونگ کوک چرخید و به چشماش زل زد.
تهیونگ یه لحظه قلبش ریخت چرا انقد این دزد کوچولو دوست داشتنی به نظر میرسید.
جونگ کوک دستاش رو باز کرد تا تهیونگ بیاد بغلش کنه.
ته بدون معطلی جلو رفت و بغلش کرد و به خودش فشرد و سرش رو بوسید.
_عالی بود ته.
+ته؟خوبه دوسش دارم. تو هم عالی بودی دزد کوچولو.
جونگ کوک یه نیشگون ازش گرفت.
_من دزد نیستم یونگی عوضی مجبورم کرد،گفت اگه میخوای با خودم پیش دوستام ببرمت باید ثابت کنی لیاقتشو داری.
تهیونگ بلند زد زیر خنده.
+پس اونی که همش ازش حرف میزنه تویی آه گفتم چقد اسمت آشناس منتظرت بودم قرار بود یه روز با خودش بیارتت
_ها چی یونگی رو میشناسی؟
+معلومه که میشناسم اون تورو فرستاده تو مغازم شکلات بدزدی وای واقعا که خیلی عالی بود. نظرت چیه فردا باهم بریم سوپرایزش کنیم اون وقت تو هم با جمعمون آشنا میشی.
_واقعا؟منم میبری؟
+اوهوم.نظرت چیه تورو بعنوان دوست پسرم معرفی کنم؟دوست پسر خیالی نه من همین الان ازت درخواست میکنم تو دوست پسرم باشی،حاظری بیشتر باهم آشنا بشیم؟
جونگ کوک سرخ شد هیچ ایده ای نداشت و این کارو ریسک میدونست ولی سعی کرد به آینده روشنش با این مرد جذاب سکسی فکر کنه.
پس سرش رو آروم بالا پایین کرد.
+این یعنی بله؟
_اوهوم.
تهیونگ خیلی خوشحال شد،از ته دلش هم خوشحال شد،واقعا دلش میخواست این کوچولو شیطون رو بشناسه و همیشه برای خودش نگه داره و تمام تلاششم میکرد که برای خوشحالیش هر کاری بکنه.
سرش رو بوسید.
+خوبه حالا استراحت کن خسته شدی.
جونگ کوک آروم روی سینش رو بوسید و چشماش رو بست‌.
تهیونگ با لبخند ملیح جونگ کوک رو بیشتر به خودش فشرد و با فکر کردن به فردا ها یا سال های روشنش به خواب رفت.

                ☆☆☆☆☆☆☆☆
امیدوارم از این وانشات خوشتون اومده باشه.
ووت و کامنت فراموش نشه.
فالو🖇✔
از فیک Fuck Book حمایت کنید. 💓💓
ویل🌵

My Sexy Halloween ||Oneshot VKook🎃Where stories live. Discover now