خیلی خسته بود.....اونقدر خسته که توان رو پاهاش ایستادن رو نداشت....بیشتر از جسم بی حالش روح زخمیش خستش میکرد...تا کی قرار بود تقاص اعتماد به دیگران رو پس بده؟
روی صندلی نشست و سیگارش رو روشن کرد...هه اگه الان اون اینجا بود حتما سره اینکه دوباره سیگار میکشه دعواش میکرد ، اما حالا خودش شده بود دردی که باید برای اروم کردنش سیگار میکشید ... چقدر دنیا مسخرست ... یه روز فک میکنی خوشبخت ترین ادمه جهانی و فرداش با کله میکوبوننت زمین ...
دلش میخاست به جای طعم سیگار بین لباش مزه لبای اون میپیچید ... لبایی که ذهنش رو از تمامه درداش ازاد میکرد ...
با باز شدن در نگاهه عصبیش رو به سمتش داد
-مگه نگفتم کسی وارد این اتاق نشه
فریاده بلندی کشید و سیگارشو پرت کرد گوشه اتاق ...
+ ببخشد قربان ... ولی نمیتونیم دست رو دست بزاریم ... میخاید با جاسوس چیکار کنید؟
-سزای جاسوس مرگه... همیشه بوده و قرارام نیس عوض بشه
شیومین با شوک بهش خیره شد ... قلبش برای دوستش بدرد اومد...میدونست که نمیتونه سوهو رو از این کارش منصرف کنه ولی با کشتن سهون تنها کسی که میمرد سهون نبود بلکه قلب و روح سوهو هم با اون زیره خروار ها خاک دفن میشد و در اخر ازش یه ادمه مرده میموند که داره نفس میکشه...
چرا از بین اینهمه ادم سوهو بود که باید هر دفعه شکسته میشد...
فقط شیومین بود که میدونست پشت اون ظاهر قوی رییس کیم یه پسر کوچولو خسته وجود داره...
بعد از کشته شدن کای تو اون ماموریت نحس فکر میکرد دیگه نمیتونه لبخندای سوهو رو ببینه ولی سهون یهو پیداش شد و دوباره اون خنده هاش رو برگردوند...ولی سوهو بعد از سهونم میتونست لبخند بزنه؟
-هنوز که اینجا وایستادی
+حتی اون؟ تو مطمئنی؟
-حتی اون...حالا برو میخام تنها باشم...به بقیه افرادم بگو کسی بهش دست نزنه خودم باید باهاش صحبت کنم و اعتراف بگیرم....
شیومین حرفی نزد و خارج شد .
.................................................................*فلش بک*
+قربان اسناد و مدارک اخرین قرار داد رو اوردم...
-بزار رو میزم...
حدودا یه ماه بود که عضو این گروه مافیایی شده و تو این مدت تا حالا یبارم خنده های رییس همیشه جدیش رو ندیده بود...ولی امروز بین اخم همیشگیش میتونست غم رو هم احساس کنه...
نمیدونست چرا ولی دیگه نمیخواست اون غمه عمیق رو توی چشماش حس کنه ...میخواست حتی شده واسه یبارم که شده لبخندش رو ببینه ...
YOU ARE READING
Want you back?
Romance💎وانشات💎 ✔ کاپل : هونهو ✔ ژانر : رومنس ، پلیسی ، اسمات محدوده سنی : 🔞 نویسنده : clara-h