🐧🍷کیوتسو🍷🐧

219 55 61
                                    

هودیه گشاده مشکی رنگش رو روی تخت

انداخت و به سمته حموم رفت،ی دوشه ۵

دیقه ای مطمئنن حالشو بهتر میکرد،از حموم

بیرون اومد و لباسایی ک انتخاب کرده بود

رو پوشید

+پسرم صبحونه حاضره بیا دیرت میشه!

کیفشو برداشت و سمت اشپزخونه رفت

کیونگسو")

_کی میتونم دیگ این کوفتیارو نپوشم و راحت برم و بیام

+میدونم چقدر اذیت میشی ولی همش ب خاطره خودته تو ک نمیخوای اتفاقه ۳ سال پیش برات بیوفته عسله مامان؟

با ب یاداوردن اون اتفاق سرمو ب طرفین

تکون دادم و از خونه بیرون زدم

"آه اخه چرا این لنتیا نمیتونن اون شومبوله تو شلوارشونو کنترل کنن"

بلخره ب اون مدرسه ی فاکی رسیدم سمته

کمده کتابام رفتم و کتابایی ک میخاستمو

برداشتم که لوهان با داد و فریاد سمتم اومد

لوهان و بکهیون بهترین دوستام بودن و از

همه چیزم خبر داشتن ولی خب بازم

نمیتونستم چهرمو نشونشون بدم

+اومو کیونگ اومدی؟بدو زود باش بیا

اگه یکم دیگ دستمو میکشید فلج بود

دستمو از دستش بیرون کشیدم و با لحنه

اروم ولی عصبانی گفتم

×چته وحشی دستمو بگا دادی چیشده؟

+هیچی بکهیون حامله شده

بهم حق بدین ک ی پس گردنی بهش بزنم:)و

خب زدم

×لوهان میشه کص نبافی؟

+بیا بریم بکهیون رو جمع کنیم دوتا پسر انتقالی گرفتن اومدن اینجا خیلی جذابن مخصوصا اونی ک موهاش مشکیه♡~♡

ی پس گردنیه دیگ بهش زدم تا از خیالاتش

بیاد بیرون:)

+یااا وحشی نزن منو بیا بریم بکو جمع کنیم از اون وسط

چانیول")

♤.Ice prince.♤Where stories live. Discover now