هودیه گشاده مشکی رنگش رو روی تخت
انداخت و به سمته حموم رفت،ی دوشه ۵
دیقه ای مطمئنن حالشو بهتر میکرد،از حموم
بیرون اومد و لباسایی ک انتخاب کرده بود
رو پوشید
+پسرم صبحونه حاضره بیا دیرت میشه!
کیفشو برداشت و سمت اشپزخونه رفت
کیونگسو")
_کی میتونم دیگ این کوفتیارو نپوشم و راحت برم و بیام
+میدونم چقدر اذیت میشی ولی همش ب خاطره خودته تو ک نمیخوای اتفاقه ۳ سال پیش برات بیوفته عسله مامان؟
با ب یاداوردن اون اتفاق سرمو ب طرفین
تکون دادم و از خونه بیرون زدم
"آه اخه چرا این لنتیا نمیتونن اون شومبوله تو شلوارشونو کنترل کنن"
بلخره ب اون مدرسه ی فاکی رسیدم سمته
کمده کتابام رفتم و کتابایی ک میخاستمو
برداشتم که لوهان با داد و فریاد سمتم اومد
لوهان و بکهیون بهترین دوستام بودن و از
همه چیزم خبر داشتن ولی خب بازم
نمیتونستم چهرمو نشونشون بدم
+اومو کیونگ اومدی؟بدو زود باش بیا
اگه یکم دیگ دستمو میکشید فلج بود
دستمو از دستش بیرون کشیدم و با لحنه
اروم ولی عصبانی گفتم
×چته وحشی دستمو بگا دادی چیشده؟
+هیچی بکهیون حامله شده
بهم حق بدین ک ی پس گردنی بهش بزنم:)و
خب زدم
×لوهان میشه کص نبافی؟
+بیا بریم بکهیون رو جمع کنیم دوتا پسر انتقالی گرفتن اومدن اینجا خیلی جذابن مخصوصا اونی ک موهاش مشکیه♡~♡
ی پس گردنیه دیگ بهش زدم تا از خیالاتش
بیاد بیرون:)
+یااا وحشی نزن منو بیا بریم بکو جمع کنیم از اون وسط
چانیول")
YOU ARE READING
♤.Ice prince.♤
Fanfictionنام:ice prince{پرنس یخی} کاپل:کایسو،هونهان،چانبک ژانر:تخیلی،عاشقانه،غمگین،راز الود،مدرسه ای،هپی اند روز اپ:نامعلوم "کیونگسو پسریه که ب خاطره چهره زیبا و عروسک مانندش صورتش رو میپوشونه تا ازاری بهش نرسه اما چی میشه اگه ی روز یادش بره و بدونه ماسک و ع...