Chapter 22

993 140 42
                                    

ساعت 10:50 دقیقه عمارت سیلور...

جیهوپ قرار نبود هیچ وقفه ایی تو کارش ایجاد کنه اینجا جایی بود که چندین سال برای جاسوسی توش نقشه کشیده بود چون باید انتقام یکی از اعضای باندو میگرفت... کسی که اگه بخاطر جیهوپ نبود شاید الان زنده و سالم بود و شاید حتی پسرش میتونست بفهمه پدر واقعیش کیه...

سمت سالن اصلی قدم برداشت چون باید با بادیگارد اصلی هم صحبت میشد..

-چی میخوای؟

+هکر جدیدم...از قبل به آر ام گذارش داده شده فقط اگه اون دستاتو از جلوی در برداری میفهمی...

_رمز؟

+"منو ببوس و سخت بفاکم بده..."

بادیگار جلوی در نیشخندی زد و درو برای جیهوپ باز کرد.

درک نمیکرد چرا باید همچین رمز مضخرفیو برای وارد شدن به عمارت بزارن.. شاید چون هیچکس از اون غول بیابونی نمیخواد که به فاکش بده...

با قدم های محکمش راه دفتر آر امو پیش گرفت چون همین الانشم ساعت به موعد قرارشون یعنی 11 نزدیک تر میشد..


---------------------------------

ساعت 11 عمارت جیمین...

-هی جنی بهم بگو تو مطمئنی؟ منظورم اینه که من نمیخوام جیمینو از دست بدم...

+نترس از دست نمیدی فقط قراره یه شنود داخل اتاق تهیونگ بزاریم و قطعا اگه انقدر سروصدا نکنی کسی نمیفهمه جانگ کوک!

جنی دستگاه شنودو پشت آیینه ی اتاق تهیونگ گذاشت.

-باورم نمیشه انقدر عوضی باشی که به پسری که عاشقته هم دروغ بگی.

+منو تو خوب میدونیم که اون عاشقم نیست و فقط یه وابستگیه کوفتیه... ولی من حس میکنم یه احساس ریزی ممکنه بین اون و جیمین به وجود اومده باشه...

جنی با این حرفش زهر خودشو ریخت و حالا کاملا میتونست توی اون تاریکی صورت قرمز شده ی جانگ کوکو تشخیص بده...

-خودم یروزی برای همیشه از جیمین دورش میکنم قول میدم!

+خیلی خوب حالا آتیشتو خاموش کن کسی نباید بفهمه ما اینجا بودیم...

-فقط بهم قول دادی...قرار نیست که تهیونگ بلایی سرش بیاد درسته؟ما فقط میخوایم فراریش بدیم دیگه؟؟

+مطمئن باش جانگ کوک من فقط میخوام تهیونگو برای یونگی ببرم بقیش به من مربوط نیست...

------------------------------

عمارت سیلور...

-خوب... تو باید جیهوپ باشی... خوشبختم میتونی منو نامجون صدا کنی...

نامجون دستشو سمت جیهوپ دراز کرد و باهم دست دادن ، با نگاه کردن به چشمای اون پسر میتونست مصمم بودنشو تشخیص بده و اونا منتظر همچین کسی بودن... کسی که قابل اعتماد باشه!

+خوشبختم

-ما خیلی وقت بود که دنبال کسی مثل تو میگشتیم یه هکر که هم امنیت عمارتو تضمین کنه هم رقیبای مارو سرکوب کنه.

+من همون آدمیم که دنبالشی

-سیلور اصولا زیاد پیداش نمیشه مسئولیت بیشتر کاراش بامنه هرچند دوست دارم شما همدیگه رو هرچه زودتر ملاقات کنید ولی میدونی که...اون کسی نیست که اگه براش سودی نداشته باشی بخواد ببینتت پس بهتره زودتر یه خودی نشون بدی و چند تا سیستم معتبرو برامون هک کنی تا اون از تو خوشش بیاد پسر...

+هی...من قبل از اینکه بیام اینجا اینکارو کردم..

-چ...چی؟وایسا ببینم تو چیکار کردی؟

+هیچی یه کار ساده بود...فقط سیستم امنیتیه بوسان بانکو هک کردم...

-وایسا ببینم دیوونه اون جز یکی از پنج تا بانک برتر کره ست. چطور ممکنه..وای خدایا باورم نمیشه..

نامجون همونطور که دستشو روی سرش میکشید با خوشحالی داد میزد و قطعا همین اول کار جیهوپ استعداداشو به نمایش گذاشته بود وپیدا کردن علایق سیلور چیزی بود که با دوسال تحقیق راجبش فهمیده بود.

+با این حساب بنظرت الان سیلور دلش میخواد منو ببینه؟

-معلومه که میخواد بایدم بخواد یعنی اگه نخواد من خودم خیلی میخوام که ببینه باید بفهمه چه گنجی تو دستمون اومده پسر!

نامجون همونطور که داشت اطلاعات جیهوپو بررسی میکرد سرشو بالا گرفت..

-راستی اینجایی که آدرس خونتو نوشتی یه منطقه ی متوسط رو به پایینه چرا یه جای لوکس تر خونه نمیگیری مرد؟

+من آرامشو به هرچیزی ترجیح میدم...

جیهوپ همونطور که به برگه ی اطلاعاتش چشم دوخته بود گفت... هیچکس جز خودش و جیمین خبر نداشتن که اون مخفیانه یه آپارتمان جدا خریده تا باندو به خطر نندازه...

-پس جای اشتباهیو برای کار کردن انتخاب کردی چون اینجا همیشه انقد آروم نیست!

دونفری به شوخی مسخره ی نامجون خندیدن همونطوری که داشتن وارد دفتر کار جدید جیهوپ میشدن...










خوشحال میشم اگه یوتوب دارین نویسنده رو حمایت کنید لاولیا🐰❤
Youtube:Venusite

Instagram: lvenusitel


چپتر بعدیم همین الان عاپ شد🍓

Drunk△Where stories live. Discover now