دوپنجره
[تمام شده] دستات خودت نیستن، اما جزئی از تو ان...
این عجیبه ... خیلی عجیب! و البته کوتاه، بسیار کوتاه! معنی و مفهوم؟ دقیق نمیدونم- از مجموعه داستان های سمفونی درد.
「Completed」 _ och es tut mir leid + excuse me?! "بنظر من دستها خیلی مهم و مرموزن، چشمها نشون دهنده افکار و روحه اما دستها انحصارا در خدمت صاحبشونن. اونا میتونن هم بهت لذت بدن هم عذاب، میتونن هم نوازشت کنن هم کبودی روی تنت ایجاد کنن. من نمیدونم باید دستها رو بپرستم یا ازشون بترسم."
آسمان بارانیست قطره ها چه شتابان به زمین می آیند کاش میشد که بگویم آنها را که چه پست است زمین این همه راه نیایید آسمان با همه رنگش بخدا پاک تر است...
تمام شعر هايي كه برايت نوشتم و هركه خواند اما تو نخواندي • • • رتبه 3 #poem رتبه ١ #شعر
سلام، این لمونِ که داره تایپ میکنه. هدف خاصي از ترجمه این کتاب خیلي قشنگ ندارم. این یکي دیگه از کتاباي نویسنده ي شیر و عسل، یعني rupi kaur هست. فقط میخوام لذت ببري. عین شکلات داغِ تو زمستون. عین بستني یخي تو تابستون. خورشید و گل هایش مثل یه سفر میمونه، سفري پر از پژمرده شدن، سقوط، پیشرفت، شکفتن. [مادرم وقتی...
من و کاغذ به واسطه قلم. به دفتر نوشته های کوچک مزخرف من خوش اومدین، اگه دوست داشتین ورق بزنین، شاید ته این جاده راهمون به یک جا رسید. س
باید میفهمیدم شاعره! غرق شعر بود،غرق جزئیات!غرق حس عاشقانه از طرز نگاهش به قهوه ای که به سردی میرفت،از عطر تلخی که شال گردنش به شاهرگم تلقین میکرد! از نفس های آروم،قدم های مکث دار! از انتخاب یک کافه تکراری! از جمله های کوتاه ولی تا عمق وجود؛نامعلوم باید می فهمیدم؛از طرز نگاهش به نم بارون خوبی آدمای غریبه اینه که مجبور...