Seleccionar todo
  • She//girlxgirl (persian)
    22.5K 3K 120

    یه داستان [/عاشقانه/] کوتاه. "اون خورشید بود و من ماه بودم. نکته اینجا بود که خورشید خیلی زیاد عاشق ماه بود, پس اون هرشب مرد تا بزاره اون نفس بکشه." [اولین کتاب از مجموعه "sad"] نوشته ی calumisnotasian@

    Completa  
  • In Your Eyes
    156K 11K 45

    دستای تام نقطه به نقطه بدنمو لمس میکرد، نگاهی به لباسام که پایین تخت افتاده بودن انداختم و چشمام اشکی شدن،دستاشو گرفتم و گفتم: بس کن، من لزبینم!

  • City Of Dead [Vkook AU]
    141K 23.8K 13

    "اون نيمه تاريكمو ديد و بهم گفت سياه رنگ مورد علاقشه"

    Completa