Devil and Me
وانگ ییبو برای نجات جانش مجبور به امضای قراردادی با یک شیطان میشود ؛ پیمان و قراردادی که زندگیاش را دگرگون میکند...! Written by Somy Angel
وانگ ییبو برای نجات جانش مجبور به امضای قراردادی با یک شیطان میشود ؛ پیمان و قراردادی که زندگیاش را دگرگون میکند...! Written by Somy Angel
وقتی که دوباره دیدمت... تو همون نگاه اول شناختمت... تو رو نمیدونم اما من سیزده سال تمام به فکرت بودم
باز هم دیگه را دیدیم....بعد مدت ها......فکر میکردم همه چیز را از دست داده ام....ولی تو پیشم برگشتی....واقعا خوشحالم که پیشم هستی.
ماه آبی داستان حدود بیست سال بعد از پایان mo dao zu shi شروع میشه منتها با یه کوچولو تفاوت😉 داستان ام پرگه ... پس اگه نمیپسنید ... لطفا نخونید امیدوارم خوشتون بیاد
فكر نميكنم جمله اى به بى رحمى "ذات بد هيچوقت تغيير نميكنه " وجود داشته باشه اين سرنوشته كه هرطور بخواد روحتو به بازى ميگيره و تورو تبديل به چيزى ميكنه كه شايد خودتم ازش بترسى
مربوط به وان شات don't ever trust the devil ورژن وانگشیان این ورژن شیچنگ ـه
••°میان انگشتهایت°•• اگر وانگجی،با دادن ساز قتل بتونه به گذشته ای که به نابودی رسیده بود برگرده،چه تغییر هایی ایجاد میشه؟ ایا لان ژان دوباره خودش رو تسلیم وقایع میکنه،یا باهاشون میجنگه؟ [بکشید،اون خیانت کار رو بکشید!] [اون خانواده خودش رو کشته،باید سرش رو بزنید!] [تو...چرا تو انقدر عوض شدی لان ژان؟] [برام مهم نیست اگ...
در من گرگی است زخمی و خسته از نبرد های پی در پی برای زندگی در گوشه ی غاری نشسته و زخمهایش را می لیسد! وای از روز انتقام... همه را غار نشین خواهم کرد!...
عاشقت شدم .....بدون هیچ دلیلی......مهم نیست تو چی هستی.....چه موجودی هستی....فقط اینو بهت میتونم بگم که من عاشقت شدم بدون هیچ دلیلی دوست دارم با من باش حتی اگه هزاران سال بگذره بازم عاشقتم
مهم نیست چه تاونی رو بس میدم....مهم نیست چند نفر رو میکشم....برام مهم نیست چی سر دنیا میاد.......فقط برگردوندن تو برام همه فقط همین WangXian
این کار متعلق به من نیست (◍•ᴗ•◍)✧* من از رمان ❌سیستم نجاتشخصیت منفی بی مصرف ایده❌ گرفتم و فیک مینویسم^^
📌وضعیت فصل اول: پایان یافته.⌛🖤 📌وضعیت فصل دوم: در حال نوشتن...⏳🤍 📌وضعیت فصل سوم: متوقف شده.🪧🤎 -چرا به من کمکم میکنی ؟! + از یه چیزی پشیمونم -از چی پشیمونی؟! -توی شهر بدونشب ، من کنارت نایستادم "دیگه هیچوقت تنهات نمیزارم" این فف ادامهی سریال رو روایت میکنه... داستان عشق ، لانژان و وویژیان امیدوارم خوشتون ب...
شیائو ژان خدای طرد شده از بهشت یه رزمی کار حرفه ای هست کسی که هیچکس جرئت نمی کنه باهاش در بیوفته اما تو دنیا خودش اون یه راز داره یه راز به قد و قواره ی کتاب با اسم استاد تعالیم شیطانی آره هیچکس نباید بفهمه اون همچین کتابی رو می خونه وی ووشیان نقش اصلی اون داستان شباهت زیادی از نظر اخلاقی به اون داره البته بعد اینکه...
wangxian تو فقط مال خودمی... همیشه اینو میدونستم از همون اول❤❤ ژانر :bdsm - happy end -mpreg
سال ها پیش... سه گونه انسان وجود داشت... انسان هایی که بال داشتند... انسان هایی که شاخ داشتند... انسان هایی که هیچ کدوم رو نداشتند اما قدرت بدنی خوبی داشتند... دسته سوم... دو دسته دیگه رو از زمین اخراج کردند... بعد ها... وقتی حضوری ازشون احساس میکردند عنوانی تازه به اونها دادند فرشته و شیطان... با گذشت سال ها... همه ف...
خلبانی که به دنبال جنگ در دریاچه نالینی به زمین می نشیند. و درمانگری که با وجودیتش او را نجات می دهد. درمانگر پرده ای دیگر از اینده را می بیند. و از آن پس ترس همدم شب های پرستاره دریاچه درمانگر است. نام:زیر صفر زوج: ییژان-ژوهای ژانر:اسمات-تاریخی-فانتزی
کاپل اصلی: ییژان کاپل فرعی:چانبک ژانر : انگست،مافیا،اسمات،اکشن نویسنده: آنیم آپ: جمعه ها Yizhanland ~~☆~~ درسته وانگ ییبو من یه رز سیاهم رز سیاهی که قبلا سیاه نبود بلکه رزی به سفیدی برف بود. رز سفیدی که تو ، عشق تو ، دروغ خیانت تو و اطرافیانش آتشش زد. رز سفید و پاکی که توی شعله های عشق هوس آلود تو به امید خاکستر...
فیکشن your eyes tell کاپل : ییژان،وانگشیان ژانر : رومنس ، تخیلی ، زندگی روزمره ، مدرن و تاریخی وقتی چشماش به چشمای پسره رو به روش گره خورد زمان ایستاد... چند قدم بهش نزدیک تر شد... صورتاشون رو به روی هم قرار گرفته بودن و نفساشون پوست صورت همدیگه رو لمس میکردن... با صدای آرومی زمزمه کرد: -به تناسخ اعتقاد داری...؟»
میتونی صدای گریه بهشت رو بشنوی؟ این اشک های یک فرشته است... . من سالهاست که با عشق پنهان تو در بهشت خداوند فرمان برده ام... ~ WangXian FanFic🐇 ~ MoDaoZushi🍂
Waterfall gift (هدیه آبشار) !!! داستان درمورد پسری به اسم ژانه که طی یه اتفاق یه غریبه رو که از بالای آبشار افتاده نجات میده.... شخصیتای داستان کارکترای فیلم آنتمدن #untamed
شاید همه چیز از اونجایی شروع شد که چشمم و بستم و اون معامله رو قبول کردم بدونه اینکه بدونم با قبولش قرار چه بلایی سر تو بیارم ، من تنها قصدم نجاته تو و برگردوندن آرامش بهت بود ولی محکوم شدم به زخم زدن به قلبت درست جایی که از جسمت مهم تر بود ، اونم زمانی که من تازه احساساتم به تو رو پیدا کردم ، درست اون لحظه محکوم شدیم...
بوم بوم بوم بوم.. صدای ضربان قلبش بود که به گوش می رسید. سریعتر از قبل میزد... نفساش آرومتر شده بود و بدنش گزگز می کرد. قفسه سینش میسوخت و نمیدونست کجاست و چند وقته تو این حالته. سردی آب و حس می کرد و دستگاهی که روی دهنش بود.. هوای خنکی که وارد ریه هاش میشد و چشم بندی که مانع از باز شدن چشم هاش میشد و در آخر... ◇◇◇ ...
🦋𝐼 𝓌𝒶𝓈 𝒷𝑜𝓇𝓃 𝒻𝑜𝓇 𝒶 𝓇𝑒𝒶𝓈𝑜𝓃 🦋 [completed] 《وقتی هوانگوانگ جون و ایلینگ لائوزو در روز های اوج شکوهشون به دست تعلیم دیده هایی گمنام کشته میشن، روزگار چه تقدیری رو برای اون ها در نظر میگیره؟ آیا دوباره شانسی وجود خواهد داشت تا اون دو به هم بپیوندن و صلح و آرامش رو برای مردمشون به ارمغان بیارن؟ این رمان د...
Top rankings: #1 bjyxszd ;) #2 Mystery #2 Wangxian #1 Wangyibo _BJYX_ " هشدار: این داستان قلب شما را خواهد شکست" 🎴ژانر: یاکوزا/ مافیا/ انگست/ جنایی/ معمایی/ رمنس 🎴کاپل: ییژان، کوانچنگ 🎴فصل اول: پایان یافته 🎴فصل دوم : در حال آپ S2 Description: 【شش ماه از مرگ وانگ ییبو، شینیگامی معروف، می گذره. کشور به وضعیت نسبتا...
-من مقصرم وی ینگ... همه ی اینا تقصیر منه.. -لان ژان... -عمو حق داره منو مقصر بدونه... نفس عمیقی کشید -ای کاش.. میشد همه چیزو... از اول شروع کرد!
─نام فیکشن: ࿐࿔🌼The Eternal Daffodil🌼࿐࿔ ─کاپل: ییـــژان ─ژانر: رمنس، امگاورس، اسمات، امپرگ ─نویسنده: @_RuiShi_ ─مترجم: Sebastian 🐾🍓 ─وضعیت: HIATUS ─شیائو ژان با چشم هایی مملوء از اشک گفت" نه سال آزگار عاشقت بودم، تمام این سالها، عاجزانه میخواستم تا بهم توجه کنی و مهم نیست چقدر تلاش کردم اما تو هیچوقت احساسمـو بهم ب...