Select All
  • Waiter in a suit - A Johnlock
    492K 28.3K 39

    John Watson thirty-two years old wasted his entire life with failing dates with women. Until someone simply told him that he was gay. A Johnlock fanfiction ~ Johnlock ~ Johnlock AU ~ Started writing 6 decembre and finished the story 17 April.

    Completed  
  • The Kissing Analysis
    553K 23.5K 22

    "I need notes," Sherlock explained. "No." - As of January 30th, 2019, this fic has been revised, edited, and cleaned up to its absolute best for your reading pleasure! Happy shipping, folks! - Noms Warnings: *OOC Mary (not Mary friendly, i'm sorry

    Completed  
  • daily johnlock (translate)
    5.2K 599 4

    وان شاتهایی از جان و شرلوک که ترجمه میکنم امیدارم خوشتون بیاد به دوستاتون معرفی کنید خیلی وقته ترجمه نکردم پس اگه بد شد ببخشید "Originally written by @Obsessedminddumpster"

  • SHERLOCK: ༺meet again_دیدار دوباره༻
    276 32 2

    هیچ‌چیز همیشگی نیست. نه مرگ و نه زندگی... نه اخلاق خوب و بد آدما... نه لحظات بدون مشکل و غم، و نه اون تلخی‌هایی که شیرینی زندگی رو به فراموشی میفرستن... نه. هیچ‌چیز همیشگی نیست. جز تغییر!

  • devil of my life[Jhonlock]~~by wings(persian)
    2K 287 11

    جان:تو دقیقا چیکار کردی شرلوک:جان برات توضیح میدم خواهش میکنم بدون توجه بهش به سمت اتاق خوابشون رف ساکتو در آورد و لباساشو توش پرت میکرد شرلوک:داری چیکار میکنی جان:من برات کافی نبودم نیازی به وجودم اینجا نیس جان قدماشو به سمت در اتاق تغییر داد شرلوک خودشو جلوی در انداخت شرلوک:نمیزام بری جان:برو کنار نمیخوام آخرین باری...

    Mature
  • Meet Me In The Hallway
    870 158 3

    -don't bring me down sherlock...

  • A Thousand Apologies
    5.3K 806 12

    - چند روز دیگه میشه دو هفته‌ که با هم زندگی میکنیم. شروع به حل پرونده کردیم. من راجع به پرونده ها مینویسم. مشکل پام برطرف شده و خانم هادسون وقتایی که تو نیستی بهم میگه حال تو هم بهتر شده! و من شنیدم وقتی لوکاس گفت که تو قبلا با مرد ها قرار میزاشتی. فکر میکنی شانس اینو داشته باشم که بیشتر بشناسمت؟ نه به عنوان یه هم‌خون...

    Mature
  • فیکشن جانلاک : نیاز دارم منو ببینی (I Need You to See Me)
    2.5K 301 2

    اینستاگرام: Johnlock.ir "بعد از رفتن به جنگ، جان دوباره به خونه برگردونده میشه، این بار با یه قوزک شکسته و حافظه ای که بخشیش رو از دست داده. جان نمیتونه 5 سال گذشته رو به خاطر بیاره. 5 سالی که به عنوان همکار و همسر شرلوک هولمز سپری کرده بود. " . . خب این داستان مال من نیست. من فقط برای یه دوست ترجمش کردم. حتی نمیخواست...

    Completed   Mature
  • A study in love [Johnlock]
    1.4K 205 3

    On hold همه چیز با یک سفر شروع شد. رفتار های شرلوک عجیب و غریب شده بود، و همه فکر میکردند این فقط بخاطر استرسه. پس تصمیم گرفتند تا با جان به فیجی سفر کنند. با این حال، سفری که قرار بود یک تعطیلات ساده و آرامش‌بخش برای دوری از استرس شغل کارآگاهی باشد، تنها دری به روی اضطراب و پریشانیِ بیشتر باز کرد. زمانی که جان متوجه...

    Mature