Select All
  • Tears [L.S]
    115 28 2

    تو منو برای دردات میخواستی.. من دردِ تورو برای خودم!

  • Alcohol Smell And Blood Trace
    26.4K 5.3K 48

    *ᴄᴏᴍᴘʟᴇᴛᴇᴅ* ²⁰²¹-²⁰²² + لویی! اگه بدونی هرجا باشی پیشتم؛ گم بشی پیدات میکنم؛ جا بزنی عاشقت میکنم؛ بگی غیر ممکنه، ممکنش میکنم؛ درد داشته باشی میبوسمت؛ سردت بشه آتیش میشم؛ تب کنی درمون؛ بشکنی تیکه هات رو نگهت میدارم؛ اگه بدونی بری من برات میمیرم؛ میذاری یه جایی تو وجودت، کنار گردنبندت، واسه همیشه، توی قلبت باشم؟ ...

    Completed   Mature
  • forgiven [L.S]
    2.9K 619 12

    هیچ درمانی برای خاطرات وجود نداره، مستثنا ای هم وجود نداشت! نباید وجود می‌داشت، اما یک چیزی باعث میشه اون جهنم روشن کم کم از ذهنم خارج بشه. شاید چون تو زیادی شبیه ملودی هستی؟ تو شبیه ملودی هستی! لحجهت، صورتت، طوری که قدم برمی‌داری و همه کار هارو طوری با حوصله انجام میدی انگار تا ابد براش وقت داری. [ امپرگ هری پرگ]

  • Beauty and the beast [sterek]
    5.8K 1K 13

    -چه زمانی یه هیولا دیگه هیولا نیست؟ +زمانی که عاشقش بشی. تقدیم به سیذارتای عزیز به مناسبت تولدش=) سیزدهم اسفند سال ۹۹ sterek & Thiam

  • His Eyes...
    3.7K 747 7

    [COMPLETED] فکر می‌کنم وظیفه سوگواری برای کسانی که مردن اما کسی رو ندارن تا براشون سوگواری کنه هر روز به عهدهٔ یه نفر می‌افته، به همین خاطر بعضی وقت‌ها آدم بی‌دلیل غمگین می‌شه. 🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔻🔺🔻 ≈چشم‌هایش...≈ 〽شیپ: لری/ هری تاپ 〽وضعیت آپ: تکمیل شده 〽ژانر: درام، عاشقانه، کلاسیک 〽نویسنده:melorin_sty...

    Completed  
  • Strawberry Milk (Persian Translation)
    113K 12.7K 24

    توی واحد نجوم، جایی که هری ناخون هاش رو لاک میزنه و شیر توت فرنگی میخوره و زیادی برای همه چی استرس داره، لویی سعی میکنه بفهمه که مشکل اون پسر چیه.

  • ^^LeMOn CAndy^^
    21.6K 5.3K 16

    ^^Ziam Mayne Cute Short Story^^ جایی که لیام یه پاستیل خور حرفه اییه و زین براش پاستیل می خره تا راضی بشه باهاش حرف بزنه... ^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^ #1_fanfiction #1_Ziam

    Completed   Mature
  • Gray World(L.S)
    148K 18K 52

    (completed) يه دنياي جديد با قانون هاي جديد...

    Completed  
  • •Fading• [L.S]
    214K 31.6K 48

    [Complete] لویی زیبایی رو، ترکیب رنگ‌ها و جنس‌های مختلفی که حس ظرافت رو درون آدم‌ها به‌وجود میارن، میشناسه. اون درحالی که داره توی دانشگاه فشن میخونه، هر روز این ترکیب‌ رو میبینه. برش لباس‌ها، رنگ پارچه‌ها، پیچیدگی‌ طرح‌ها، همهٔ این‌ها کنار هم قرار میگیرن تا یه‌چیز زیبا رو بسازن. ولی وقتی که یه دانشجوی علوم با پاهای...

    Completed  
  • Say Something~L.S [Completed]
    124K 17.7K 40

    "یه چیزی بگو...دارم ازت دست میکشم... من فردِ خاصِ زندگیت میشم، اگر تو ازم بخوای... هر جایی بری من دنبالت خواهم اومد... یه چیزی بگو... دارم ازت ناامید میشم..." say something I'm giving up on you... Translator : @blueheartedme_

    Completed  
  • The prince and the pauper (L.S)
    21.6K 2.9K 22

    "دوستت دارم هری!" "م..منم همینط..." "اوه عالیه!عشق بین یه گدا و یه شاهزاده؟..."

  • MoonOff [L.S]
    69.8K 8.6K 46

    نمیدونم کی و چطور•تمامِ روح و جسمم فقط و فقط مال اون شد•که خودم هم نفهمیدم. «لری استایلینسون»

  • young and beautiful ( Larry Stylinson )
    8.1K 1.5K 14

    میدونی هری ، همه ما اخرش میمیریم ، کارمون یه سره میشه ،تموم میشیم میریم پی کارمون ، استخونامون تجزیه میشه و احتمالن روحمون هم به ارامش نمیرسه ، نمیخام دروغ بگم حتی توام همیشه جوان و زیبا نمیمونی ، ولی باورم کن ، من حتی اون موقع هم دوستت خواهم داشت " خوشحال میشیم اگه داستان رو بخونید و در این صورت که خوشتون اومده او...

  • 𝐓𝐡𝐢𝐬 𝐓𝐨𝐰𝐧 {𝐋.𝐒}
    41.1K 7.4K 48

    +تو میخوای...من ببخشمت؟ _بیشتر از هرچیزی پسر صادقانه زمزمه کرد +پس بگو. تعریف کن. بگو چرا...برام دلیل بیار...دلیلی بیار که بتونم ببخشمت. دلیلی به جز اینکه برات فقط یه بازیچه بودم Larry stylinson By rojii_tommo 1 in larrystylinson🖇 1 in harrytop🖇 1 in onedirection🖇 1 in niallhoran🖇

    Completed  
  • Monster [l.s_z.m]
    34.1K 5.4K 21

    با تمام توانش ميدويد. هواي سرد رو با صدا داخل شش هاش پمپ ميكردو باعث ميشد گلوش به شدت بسوزه. سكوت شب باعث شده بود صداي جز صداي پاها و نفس هاش نشنوه. نميدونست چه مدته دويده، پاهاش ديگه جوني نداشت و بدنش در حال پاشيدن بود. صداي قلبش رو تو سرش به وضوح ميشنيد، هر لحظه ممكن بود قلب ترسيدش سينه شو بشكافه و بيرون بپره. تو...

  • Royal Blue [L.S|Mpreg]
    57.2K 12.8K 30

    ×on going× زندگی ای که بعد از ملاقات با چشم هاش به رنگ آبی سلطنتی در میاد.

    Mature
  • • 𝙖 𝙈𝙤𝙙𝙚𝙡 𝘼𝙣𝙙 𝙖 𝙁𝙖𝙣 • [𝙇.𝙎]
    19K 4.2K 104

    لویی چند شب قبل از تولدش تصمیم میگیره که به خانوادش بگه که گی. بالاخره اونها پدر و مادرش هستن و ازش حمایت میکنن. اما وقتی اونو از خونه بیرون انداختن لویی تازه فهمید چه اتفاقی افتاده؟ هری همون شب فقط میخواست یه پیاده روی بی سر و صدا تو خیابون داشته باشه بدون اینکه مردم دورش جمع بشن اما وقتی میبینه پسری رو از خونه پرت...

    Completed  
  • Wanted Housemates [L.S](Persian Translation)
    119K 21.5K 28

    [Completed] لویی به تازگی به همراه دوست پسرش یه خونه ی پنج خوابه خریده. ولی دوست پسرش بهش خیانت می کنه پس لویی اون رو از خونه پرت می کنه بیرون... با این حال خونه رو خیلی دوست داره و یه آگهی در اینترنت می ذاره تا بتونه این خونه رو با چند نفر شریک بشه... که این همخونه ای ها شامل نایل، یک برنامه نویس الکلی، زین، یه معلم...

    Completed   Mature
  • Autism
    213K 36.3K 54

    اون فقط اوتیسم داره.....

    Completed   Mature
  • 12 (l.s)(z.m) -Complete-
    244K 43.8K 58

    ۴ تا جوجه دانشجو که تنها دغدغه ی زندگیشون نمره ی دانشگاس و فکر میکنن تمام دنیا دور خودشون میچرخه و تنها چیزی که بهش فک می کنن اینه که کرم بعدیشونو کجا بریزن. غافل از اینکه یه اتفاق عجیب انتظارشونو میکشه ! یه اتفاق عجیب؟ شایدم یه موجود عجیب! موجودی که اجازه ورود به این دنیا رو نداره.... کاری که انجام دادن واقعا ارزششو...

    Completed  
  • Skin [L.S](Persian Translation)
    41.5K 9.9K 37

    [Completed] هری بیماری Haphephobia (فوبیای لمس شدن و لمس کردن) داره. اون از لمس کردن و لمس شدن امتناع می کنه. لویی هم اتاقی جدیدشه که فقط می خواد از مرز دستکش هاش عبور کنه. و شاید هم به زودی از مرز های قلبش... ------ H a p p y E n d i n g ------ Written by: @enigmaticectacy Translated by: @mhd3_mb0odi

    Completed   Mature
  • Forever And After [L.S|Mpreg]
    23.3K 5.2K 24

    جایی که لویی توی یه آموزشگاه موسیقی کودکان کار می‌کنه و هری یه تتو آرتیسته که همراه با گربه‌ـ‌ش اولی، یه زندگی آروم و بی سر و صدا داره. به علاوه ی این که هر دوتای اون ها برای تشکیل خانواده و داشتن بچه های کوچولو، یه کم زیادی اشتیاق نشون می‌دن. _______ " فهمیدم عشق یه عکس یادگاری نیست. عشق یه کالای مصرفیه، نه یه چیز پس...

  • wrecking Ball[L.S]
    606 92 5

    زمانی که هری مجبوره مدرسه شو عوض کنه و بیاد دانکستر ... اون دوست هاشو از دست میده و خانواده اش هم ازش بدشون میاد،چی میشه لویی هم اضافه شه؟ نه لویی یه پسر معمولی نیست ، یه پسر با تتو های زیاد و پیرسینگ ... . . . . . و امممم زیباترین چشم های ابی؟:) _______ با جلوتر رفتن داستان جالب تر میشه قول میدم 💓

  • Trouble mark •|L.S•|•Z.M|• COMPLETED
    354K 59K 79

    Highest ranking : #1 in fanfiction -خدای من... تو بلدی خفه شی? -باور کن نه!

    Completed  
  • ROMEO | L.S
    23.6K 5.3K 15

    🐈‍⬛ COMPLETED هری یه پسر شیرینه و شهر جدیدی که بهش نقل مکان میکنه باعث میشه گربه‌ی عزیزش حامله بشه، چند تا کینک مخفی داره، از همسایه بی ادبش منتفره و روحیه‌ی کله شقش اونو به سمت کلی دراما میکشونه. 🐈‍⬛ SMUT, LOUIS TOP 🐈‍⬛ PERSIAN TRANSLAT‌ION

    Completed   Mature
  • Ball of Fur
    101K 17.8K 39

    لویی یه ترو آلفاست که بخاطر اشتباهاتش از خانوادش طرد شده و هری گربینه ایه که سر از جنگل گرگینه ها درمیاره. چی میشه اگه هری، سولمیت و لونای لویی باشه؟ • a Larry Stylinson Fanfiction. [Mperg.] • -سِپَند تلگرام : FanfictionsOnly

    Mature
  • Beanie Boy [L.S] [Completed]
    30.8K 6.7K 17

    هری از فرفری هاش متنفره. پس اونا رو با بینی میپوشونه. لویی تویینکه. و عاشق موهای فرفریه. Original Story by: @verifiedlarry

    Completed   Mature
  • 28th Street Bakery (نانوایی خیابان ۲۸ ام)
    12.5K 2.4K 32

    لویی این دفعه داد زد... _چرا ازم فرار میکنی؟ هری با صدای آرومی جواب داد: _میترسم...! با رنجش چشماش بهش خیره شد.. لویی: از من؟ هری: از عشق... .................................................................. اینجا نه خبر از قتل و گروگان گیری نه سلطنت و گرگ ها اینجا داستان آدم های معمولی و زندگی های روزمره کسایی که واس...

  • flower crowns //l.s.
    21.5K 3.4K 46

    هری عاشق گل های خوشگل صورتیه و لویی با جوهر و پیرسینگ حال میکنه. Persian Translation

  • My Elizabethan Fantasy{ناتمام برای همیشه}
    33.2K 8.7K 30

    _______________________ [دنیایی که توش هری فرزند لوس و نازپرورده ی ملکه و پادشاه هست و لویی یه سرکشِ به ظاهر عوام زاده، که تمام عمرش فقط به یک نفر تعظيم کرده...] _______________________ داستان حقیقی جایی شروع میشه که در شب تولد هجده سالگی شاهزاده هری، لویی برای دزدی به قصر میره... و به جاش چیزی با ارزش تر از هر طلا و...

    Mature