Select All
  • After I Wake Up
    8.5K 1.9K 26

    "بعد از اینکه بیدار بشم" کاپل: چانبک ژانر: روانشناسی، جنایی، معمایی، اسمات، رمنس خلاصه: اون روز صبح، بکهیون به طرز عجیبی روزش رو شروع کرد. نه به‌خاطر این‌که طبق معمول بدنش درد می‌کرد، خوابش می‌اومد و چندتا جای کبودی جدید داشت؛ بخاطر اینکه وقتی چشم‌هاش رو باز کرد توی بازداشتگاه بود و تنها چیزی که داشت یه یادداشت کف دس...

    Completed   Mature
  • Paralian
    1.1K 297 7

    Paralian: The one who lives by the sea; ancient Greek, noun. Completed Chanbaek Au Genre: slice of life, illness, angst, romance Sad end death warning⚠️ بکهیون یه پسر مریضه، خیلی مریض. اون توی ناامیدی مطلق کسی رو می‌بینه که فکر می‌کنه می‌تونه امیدش باشه. ولی بکهیون تشنه‌ست و اون پسر دریا. نویسنده: Ajivid پ. ن: این دا...

    Completed  
  • ●NewMoon🌙
    135K 25K 36

    یک روز صبح، روزی که قرار بود خیلی معمولی و عادی باشه، بکهیون بعد از بیدار شدن از خواب شبانه در کنار همسرش، متوجه میشه که چانیول اون رو فراموش کرده و خاطراتش به سالها قبل زمانی که ازش متنفر بود برگشته . ------------ در علم ‌نجوم NewMoon زمانیست که نور خورشید سمت دیگری از ماه را روشن میکند و ساکنین زمین قادر به دیدن م...

    Completed  
  • ~•Poisonous Addiction•~{Persian Ver./completed}
    71.9K 13.6K 31

    *• این داستان به ۵ زبان زنده دنیا ترجمه شده •* تمامی افراد باندcobraX متعجب بودند که بکهیون مهربون با اون لبخند درخشان چطور میتونه عضوی از یک باند تبهکار باشه! هرچند شایعاتی بین افراد پخش شده بود که بکهیون معشوق Mr.X ،رییس بزرگ باند، هست. ♠️♥️♠️ ~•You are the cure and s...

    Completed   Mature
  • Love me like your cupcakes
    63K 15.3K 20

    پارک چانیول یه افسر به شدت مسئولیت پذیر و جدی اداره پلیسه که احساس وسواس گونه مسئولیت پذیریش باعث میشه سرپرستی بکهیونو که یه پسر هیجده ساله مبتلا به اوتیسمه قبول کنه. *** چانیول ناخودآگاه دستشو به طرف کبودی روی پیشونی بکهیون برد. پسر کوچیکتر خودشو عقب کشید و به دیوار چسبوند. ا...

    Completed  
  • Alien🌠 [Chanbaek]
    152K 45.4K 57

    "من می خوام توی قلب کوچولوت یه جایی هم برای من باشه." "و منم می خوام بدونی کل این قلب کوچولو برای توئه." ****** پارک چانیول بعد از طرد شدن از سمت خانواده‌اش، هرچیزی که مربوط به زندگی سابقش میشه رو رها میکنه و تصمیم میگیره با پسر کوچولوی دو ساله‌اش زندگی جدیدی رو به عنوان یه گلفروش شروع...

    Completed  
  • It Hurts☀️
    5.4K 1.5K 14

    ❗هشدار : این یک داستان نیست تنها تکراری ناقص از خاطراتی است که بین دو پایان غمنگیز معلق شده اند

    Completed  
  • Don't push the 26 unit
    63.4K 14.6K 33

    «تو واحد بیست و شیش یه نویسنده دیوونه زندگی میکنه،میگن تمام قتل هایی که نوشته به فاصله یک ماه به واقعیت پیوسته. آخرین داستانش هم راجب قتلی که خودش مرتکب میشه،پسر باریستایی رو که اسمش بکهیون به قتل میرسونه.عذر میخوام اسمتون؟» «بکهیون.بیون بکهیون.» «خوشبختم آقای بیون!لطفا به هیچ وجه واحد ۲۶ رو فشار ندید» (چانبک)