[SaturnWithHerRings]
"ریشههایی که خون میمکند کجا میتوانند انتظار عطر لیمو بکشند؟ اینجا رگها خالی از خون میشوند؛ رگهایی که خالی از خون میشوند، کِی میتوانند ابدی باشند؟ و آیا این جریانهای فناپذیر، لایق رها شدن نیستند؟ هیولایِ کوچکِ من! جز خونابه در جسمی که انتظار روییدن میکشید به جای نگذاشتهای. شاید من از ابتدا برای رها کردن ساخت...