Get lost!
با تموم جونی که تو پاهای ضعیفش بود می دویید.... حتی دلش هم نمیخواست پشت سرش رو نگاه کنه به گذشته ای که ازش در حال فرار بود... ژانر: رمنس، دراما، اکشن، انگست شخصیت های اصلی: جین، جیسو، جونگ کوک، نائون وضعیت= کامل شده🍃
با تموم جونی که تو پاهای ضعیفش بود می دویید.... حتی دلش هم نمیخواست پشت سرش رو نگاه کنه به گذشته ای که ازش در حال فرار بود... ژانر: رمنس، دراما، اکشن، انگست شخصیت های اصلی: جین، جیسو، جونگ کوک، نائون وضعیت= کامل شده🍃
دقيقا چطورى ميشه توى واتپد معروف شد؟ خب خيلى هم سخت نيست. خودم بهتون مى گم.
ساعت دقیقا ۲۳:۴۰ رو نشون میداد. درحالی که روی تخت نامرتبش نشستهبود با مدادی که توی دستش داشت روی برگهی روبهروش با خط ریز و مورچهوارانه نوشت «مقدمه». انگشتاشو سه بار متوالی به گوشه برگه کوبید و عصبی یه گوشه پرتش کرد. نفسشو تلخ بیرون داد و با صدایی لرزونتر از دستاش چیزی رو که «اون» بهش گفته بود تکرار کرد:«مزخرفه! ب...
" من ديوونه نيستم .. من فقط زياد عصبى ميشم " ( Zarry Stylik AU ) [ Persian Translation] copyright © 2014 all rights reserved, kryptomike
تنها چیزی که یادم میاد.کوچه ی نیمه تاریک و یه گودال قرمز از خونه... "این تقصیر تو نبوده زین...تقصیر تو نبود.اینو یادت نره.." حرفای اخرش این بود...اخرین حرفاش بهم این بود...که تقصیر من نبوده...ولی اگه اون روز من نمیرفتم تو اون کوچه....... اون روز کی بهم زنگ زده بود؟کی باعث شد برم تو اون کوچه؟کارش چقدر مهم بود؟به اندازه...
[ C O M P L E T E D ] اون دختر به تازگى خانواده ش رو از دست داده ، به همين خاطر 13 نامه به فرشته ى نگهبانش مينويسه ، و حتى روحش هم خبر كه اون نامه ها به جلوى در خونه ى كسى ختم ميشن كه از فرشته بودن كاملا به دوره. [Persian Translation] (Louis Tomlinson AU) copyright all rights reserved, ©-Bruised ...
ماهر مشكلي رو حل ميكنيم به مشكل بزرگتري برميخوريم...داستان زندگي ما چيه؟ گذشته ي تاريك من يا آينده ي تاريك تو؟ [تكميل شده در تاريخ 3/nov/18]
همه چیز از اون روز شروع شد... روزی که زندگی خیلیامونو تغییر داد... روزی که همه ی صداها خاموش شدن و دنیا،توی سکوت فرو رفت... روزی که چهرشو از پشت دود سیگار نیم سوخته ی توی دستش برای اولین بار دیدم... Zarry stylik au [ completed ] Book 2
به من نگاه کن. به چشمام خیره شو. دوست دارم. هیچ وقت فراموشش نکن. دوست دارم.
+ اولین باری که اینجارو دیدم انقدر محوش شده بودم که تا مدت ها هر روز به عشق دیدنه این منظره ساعت ها قبل از غروب اینجا منتظر میشستم...به نظرم قشنگ ترین چیزیه که دیدم... از دیدنه اون صحنه سیر نمیشدم.بالاخره بعد از چند دقیقه که دیگه هوا تاریک شده بود و خورشید کامل غروب کرده بود،برگشتم سمتش... - ولی من چیزه زیبا تری هم دی...
وقتي كاراگاه سابق زين ماليك و هري استايلز بايد باهم واسه حل كردن پرونده ي قاتل سريالي همكاري كنن چي ميشه؟ --------------- داستان كوتاهه. [completed]
اون عادت داشت که از هر چیزی که به نظرش بی نظیر میومد، عکس بگیره؛ اینکارو به اجبار انجام نمیداد و همین مهم بود. از یه منظره زمستونی با جزئیات ساده،یه میوه،یه دسته گل یا حتی یه صورت نرم و ابریشمی. زیبایی دنیا توی تمام چیزایی پیدا میشد که میتونست زندگیرو ارائه بده. پشت لنز دوربینش قایم شده بود،بین این انبوه ناشناخته او...
[Completed] جایی که من زندگی میکردم گرایش به هم جنس خود یه مریضی بود. من دکتر بودم و باید چنین افرادی رو تغییر میدادم اما من خودم جزو این افرادم . . .
「Completed」 نمیدونست چرا باید بخاطر نبود دست زین روی پهلوش احساس آزردگی کنه؛ انگار دست زین سفیدچالهای بود که حس خوب از خودش ساطع میکرد و سیاهچاله روی پهلو لویی اونها رو میبلعید. (باید ادیت بشه اما بخاطر کامنتهایی که روی پاراگرافها باقی موندن دلم نمیاد به چیزی دست بزنم که اون کامنتها بپره پس بخاطر اشتباهات نگارش...
اخرین قطره اسپری رو دیوار پاشیده شد و اون به چیزی که خلق کرده بود پوزخند زد. اون خوب میدونست چجوری دست روی نقطه ضعف اونا بذاره.
استایلز بعد از مرگ پدرش صاحب مجله پدرش میشه و در حین متوجه میشه که داستانی که در مجله پدرش چاپ میشده مضنون فمنیستی داره و نویسنده ناشناسه و حال ب دنبال اینکه نویسنده رو پیدا کنه!
تو اعجاز من بودى... من حيات تو شدم... ديگرى اما آتشمان را خاكستر كرد! [پایان یافته] "Zayn fanfic"
🚨توجه:فصل دوم فن فیک they don't know about us🚨 🚨حتمن فصل یک را بخونید!🚨 _اون دفترچه پایان نداشت... _چون نویسنده اش وقت نکرد باقی داستان رو بنویسه...
_این دفترچه چرا باید دست مامانم باشه؟ +نمیدونم هری.... _یعنی اون با نایل در ارتباط بوده؟! +تا نخونیم نمیفهمیم... _یعنی نایل زنده است؟