Select All
  • Gone with the sea
    73.5K 18.7K 21

    بابام یه ماهی فروش بود که بوی گند لباسش اجازه نمیداد شب ها تن برهنه مادرم رو در آغوش بکشه،یا بوسه خوش آمد من رو برای بعد از کار داشته باشه. این شد که یه روز وقتی پدرم احساس کرد به اندازه کافی برای «داشتن » بزرگ شدم دستشو رو شونه هام گذاشت و زمزمه کرد "نقاش شو پسرم، و تن برهنه اون کسی که دوسش داری رو ثبت کن ،ماهی فروش...

    Completed  
  • Don't let me die.
    430 52 6

    •°.تهیونگ با گونه های قرمز و نفس های سنگینش به پسری که حسابی مشغول ور رفتن باهاش بود خیره شد. _ از بازی دادنِ من خوشت میاد جئون؟ جونگکوک نیشخندی زد و روی لب های پسر کوچولوش زمزمه کرد + معلومه که خوشم میاد، بازی دادنت چه تو تخت و چه بیرون ازش حسابی لذت بخشه وکیل کوچولو.