Select All
  • white voice[completed]
    45K 9.1K 27

    به آرام ترین شکلی که میشد بهم نزدیک شدی، آنقدری حرفه ای و چیره دست، که حال نمیتوانم تو را دور از خود تصور کنم. آنقدری که باور دارم مال منی،گرچه که من آنقدر بی عرضه ام که نتوانم از اموالم محافظت کنم. همانگونه که کمی پیشتر تمامت را میخواستم،مدتی که گذشت ،قلبت را،پس از آن افکارت ،قانع تر شدم و لب هایت را التماس کردم ،سپس...

    Completed  
  • CAFUNE
    130K 14.4K 24

    جعون جونگکوک پسر ۲۱ ساله ای که به همراه برادر بزرگترش جین توی رستورانشون کار میکنه اما..... چی میشه که یهو سردسته تمام مافیای کره کیم تهیونگ پا به اون رستوران معروف بزاره!؟ و بنظرتون چی میشه اگه جونگکوک داستان ما برای کیم تهیونگ تخس بازی دربیاره؟! قطعا بازی با دم شیر بدون جواب نخواهد بود...! کاپل: ویکوک، نامجین. ژانر:...

  • Nepenthe | Vkook Namjin
    723K 99.5K 52

    [completed] خلاصه: این ازدواج اجباری برای جونگ کوک، اونم توی کشور هموفوبیکی مثل کره سم بود. نمیدونست چطوری از اون موقعیت فرار کنه. نمیدونست چطور شجاعتش رو جمع کنه و مخالفت کنه. فقط میدونست که هرچقدر بیشتر مقاومت کنه، بیشتر توی این منجلاب فرو میره... ژانر : ازدواج اجباری - عاشقانه - انگست - هپی اند کاپل : ویکوک (تهکو...

    Completed  
  • Life inside the Hourglass | Completed
    116K 21.6K 26

    [زندگی توی ساعت‌شنی] "اون گرگ سیاه کیه؟" "جفتِ جیمین." "جفت جیمین؟ و تواینجا ایستادی و هیچ کاری نمیکنی؟" یونگی با عصبانیت جواب داد:"چیکار میتونم بکنم وقتی کشش گرگش به سمت جفتشه؟ فکر کردی برام آسونه که جیمین با چشمهای ملتمس بهم نگاه میکنه اما نمیتونه جلوی قدم هاش که به سمت اون میرن رو بگیره؟ آره ما عاشق همیم ولی عشق کا...

    Completed  
  • Irreparable mistake(KV)
    34.6K 6.7K 47

    تو جامعه ای که سرنوشت ازدواج همه رو دستگاه زوج یابی براساس اطلاعات فردی تعیین میکنه... چه اتفاقی میوفته اگه اطلاعات یه نفر اشتباه بشه؟ ₹₹₹₹₹₹₹ 🚫نام : اشتباه جبران نشدنی 🚫کاپل اصلی : کوکوی 🚫کاپل فرعی : جینهوپ , یونمین , ناملیسا 🚫ژانر : درام , رمنس , کمی انگست , کمی تراژدی , BDSM , کمی فلاف , اسمات 🚫روز های اپ : سه...

    Mature
  • 💍⃤ REPLᴀCE💍⃤
    810K 98.8K 50

    ( Completed ) «جایگزین» _ من مجبور بودم ...مجبور بودم اون خودکار لعنتی رو بین انگشتهام بگیرم و اون سند ازدواج رو امضا کنم ... من مجبور بودم که برای تک تک لحظه هایی که کنارت بودم بترسم ... حتی همین الان هم مجبورم ... مجبورم روبروت بشینم و تو چشمهات که عاشقانه به من نگاه میکنه و لبخندت که رو لبهای خطی و ارومت میشینه و...

    Completed   Mature