Select All
  • princess- "persian translation"
    21.5K 2.8K 21

    -زین کنار گوشم زمزمه کرد:"ولی نگران نباش پرنسس، من هیچوقت تنهات نمیذارم. چون نابود کردن زندگیت زیادی برام سرگرم کننده‌ست." صداش تاریک و پر از نفرت بود‌...

  • My Princess [ZIAM]
    77.6K 8.9K 29

    ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ "تو پرنسس منی،لیام" ‌ ‌ ‌ ‌[persian translation]

  • My weakness {Z.M}
    49.7K 6.2K 46

    -کاش میشد ازت بگذرم! +نمیتونی...نمیتونم! -چرا؟ +چون ما نقطه ضعف همیم! . . . ....ولی تو نقطه قوت منم هستی! Ziam💛❤

  • 𝙒𝙍𝙀𝘾𝙆𝙀𝘿 | 𝙇.𝙎
    88.6K 14.2K 70

    _ولی من لایق خداحافظی بهتری بودم. +هیچکس خداحافظی نمیکنه مگر اینکه دوباره بخواد ببینتت ، بدون خداحافظی رفتم چون دیگه هیچوقت نمیخواستم تا آخر عمرم ببینمت. 🎀[ادیت شده]🎀 زمان اپ : هروقت به شرط برسه. حاوی اسمات🔞 هپی اند🔥 نویسنده:سامینا🫀

  • Blue memories [l.s_z.m]
    28.1K 2.8K 16

    داستان لرريه و زيام هم داره هری- لویی بهم نگاه کن لویی نمیخواست تو چشمای مرد روبروش نگاه کنه و تقره ميرفت.. - گفتم نگام کن. لویی با اکراه سرشو بالا اورد و تو چشمای سبز مرد مقابلش زل زد چشماش پر التماس بود. - لو نمیتونی انکارو با من بکنی. نه وقتی که انقد میخوامت.یکم بیشتر راجبش فک کن. اشتباه میکنی... - من تصمیمو گرفتم...

  • Monster [l.s_z.m]
    34.2K 5.4K 21

    با تمام توانش ميدويد. هواي سرد رو با صدا داخل شش هاش پمپ ميكردو باعث ميشد گلوش به شدت بسوزه. سكوت شب باعث شده بود صداي جز صداي پاها و نفس هاش نشنوه. نميدونست چه مدته دويده، پاهاش ديگه جوني نداشت و بدنش در حال پاشيدن بود. صداي قلبش رو تو سرش به وضوح ميشنيد، هر لحظه ممكن بود قلب ترسيدش سينه شو بشكافه و بيرون بپره. تو...

  • -Wandering [z.m]
    40.8K 8.6K 56

    - "اجبار" فقط وقتی خوبه که باعث شه عاشقت بشم..! [completed]

    Completed  
  • Lolipop🍭 Ziam mayn💛❤
    24.7K 962 5

    زین یه روز مثل همیشه میره تا خیابون های لندنو با اسپری هاش رنگ کنه و اصلا خبر نداره قراره توسط مردی که همه احساساتش رو خاموش کرده خریده بشه....بنظر شما زین تا تهش قوی میمونه یا بالاخره تسلیم میشه؟شایدم تا آخر عمرش فقط یه برده بمونه (لطفا اگر روحیتون رنگین کمونیه نخونین چون صحنه های فوق خشن و تحقیر توش زیاده) ژانر:بی د...

  • Wrong Side Of Heaven (L.S . Z.M)
    10.7K 1.6K 41

    در تاریکی و سردی وجودم ، باز هم دست هایم را به سمت تو برای نجات پیدا کردن از این مرداب مرگبار دراز خواهم کرد. و در آینده ای نه چندان دور این تو هستی که در تاریکی و سردی وجودت ، دست هایت را به سمت من دراز می کنی تا از باتلاق مرگبارت نجات پیدا کنی. و آن زمان من ، مانند تو نخواهم بود و دست رد به سینه ات نخواهم زد. در آن...

  • Fading || L.S | Complete
    15.7K 2.1K 17

    لویی درباره ی زیبایی میدونه ، ترکیب رنگ ها و جنس های مختلف که حس ظرافت رو درون آدم ها بوجود میاره. اون این ترکیب رو هر روز تو لباسی که طراحی میکنه وقتی که داره تو دانشگاه فشن درس میخونه به وضوح میبینه ، برش لباس ها ، رنگ پارچه ها ، پیچیدگی طرح ها ، همه ی اینا کنار هم میان تا یه چیز زیبا ساخته شه. وقتی که دانشجوی علوم...

    Completed  
  • The King's Dream Hide
    10.6K 2.3K 12

    کودک یتیمی که سرنوشت براش برنامه های زیادی ریخته بود توی قصر سلطنتی و دردونه شاه و ملکه بودن قشنگ بود واسش... ولی چی میشه اگه کودکی از خون و روح شاه و ملکه به دنیا بیاد؟ "این اتاق چرا پر از عکسای منه عالیجناب؟!" "من رویا هامو نقاشی میکنم لیام،گاهی هم مینویسمشون بعد میزارمش تو این اتاق و تو چه حسی داری که رویای پادشاه...