°° دیگه لازم نبود برای دیدن پسر دندون خرگوشی هرروز به اون کافه بره و از پشت میز نگاش کنه که چجوری براش آمریکانو حاضر میکنه، از این به بعد میتونست هر ثانیه و هر لحظه اونو تو شرکت کنار خودش داشته باشه... ⇝ 𝑵𝒂𝒎𝒆 : 𝐓𝐢𝐥𝐥 𝐈 𝐒𝐞𝐞 𝐘𝐨𝐮≣ ⇝ 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆 : NamKook ⇝ 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆 : Romance_Smut🔞𖨯~ ⇝ 𝑾𝒓𝒊𝒕𝒆𝒓 : a...
⟢ 𝑶𝒏𝒆𝒔𝒉𝒐𝒕◞ °° با دستاش صورت کوکیو قاب گرفت -خوبی بیب؟ -نزدیک بود همونجا هرکی یه قسمت از تو رو به عنوان پارت متبرک از پارک جیمین بکنه و ببره ؛ بعد تو میپرسی خوبم؟ کوچه تقریبا نیمه تاریک بود و هیچکسی اونجا نبود ، دونه های عرق از پیشونی کوک سرمیخوردن و تا پایین گلوش میومدن و تو اون نور کم ترکیب جذابی با پوست گن...
⟢ 𝑶𝒏𝒆𝒔𝒉𝒐𝒕◞ °°میتونست یه بار دیگه قبل مرگش اونو ببینه؟! تو آغوش بگیردش، ببوستش و نوازشش کنه؟! میتونست دوباره رابطه ای رو شروع کنه، که سال ها قبل زیر خروار ها خاک دفن شده بود؟! رویای دیدن اون، به واقعیت تبدیل میشد؟! حتی اگه از اعماق وجودش می خواست؟ ⇝ 𝑵𝒂𝒎𝒆 : 𝐃𝐫𝐞𝐚𝐦 𝐎𝐟 𝐒𝐞𝐞𝐢𝐧𝐠 𝐘𝐨𝐮☁️≣ ⇝ 𝑪𝒐𝒖𝒑�...
⟢ 𝑶𝒏𝒆𝒔𝒉𝒐𝒕◞ °° رفت. بدون اینکه بدونه یه نفر تو اون خونه، داره بخاطر نبودش جون میده. بخاطر عطرش که رو تک تک وسایل خونه مونده بود، اما خودش نبود. نبود تا تو آغوش بکشدش، تا برای بار هزارم بهش بگه دوستت دارم، با اینکه میدونه هیچوقت قرار نیست جوابی بشنوه... ⇝ 𝑵𝒂𝒎𝒆 : 𝐊𝐢𝐬𝐬 𝐌𝐞 𝐅𝐨𝐫 𝐋𝐚𝐬𝐭 𝐓𝐢𝐦𝐞𔘓 ⇝ 𝑪�...
⟢ 𝑶𝒏𝒆𝒔𝒉𝒐𝒕◞ °° با فرود اومدن قطعه ای چوب به روی تن دختر، نگاه هر دو به اون قسمت دوخته شد. با به وجود اومدن سیلی از اشک ها بر روی صورت درخشان پسر کوچیکتر، ابروهاش بالا پرید و به آرومی پرسید. "عاشقش بودی؟" هوسوک با چشم های پوشیده شده از لایه ای اشک به چهره محو یونگی زل زد. " نمیدونم..." پسر بزرگتر با...
⟢ 𝑶𝒏𝒆𝒔𝒉𝒐𝒕◞ °° داشتم خودخوری میکردم که صدای آرومش رو شنیدم: _نمیدونستم تویی! سرم رو بردم جلو: _چی؟! چیو نمیدونستی؟! ها؟ سکوتش داشت روانیم میکرد: _با تو ام! چیو نمیدونستی.... فریاد زد: _نمیدونستم!...نمیدونستم اون دختر تویی. اشکام جاری بود اما پوزخند زدم: _دختری که باید میدزدیدیش؟ اصلا چرا باید بدزدی؟ ⇝...