gray snow

هری دیگر مانند قبل نمیخندید . او حتی گریه هم نمیکرد ؛ جسم بیروح او در بغل معشوقه اش تنها دلیل زنده ماندن او؛ بود . " حاضرم هر کاری انجام بدم تا یکبار دیگه بخندی "

poison

یه فیکشن برای ابراز علاقم به کاپل دراکو و هری‌. "I love it and I hate it at the same time You and I drink the poison from the same vine"

The love of the Emerald Prince

+ تو برای من همون شیشه‌ی شکسته بودی ولی من هنوزم لمست میکردم با وجود اینکه میدونستم صدمه میبينم. پس از من فرار نکن چون وجود من به وجود تو وابستست هپی اند

Return to the world of magic[Drarry]

سلام گایز ! خیلی با خودم فکر کردم که خب کاپل دراری بزارم یا نه و خب بلاخره به این نتيجه رسیدم که بزارم🤌 .... داستان از اونجایی شروع میشه که ، دراکو مالفوی از دنیای جادو اخراج میشه و به دنیای ماگل ها تبعید میشه و یک کتابخانه سیار و البته جادویی رو می‌سازه. حالا چی میشه اگر بعد از دوسال زندگی توی دنیای ماگل ها یک نوزا...

beloved enemy(tit For Tat)

اولین روز کاری گوچینگ پی با انداختن پسر رئیس به دامن اون برای آموزش اش شروع میشه ، پسری که توی ارتش بوده و تنها زبونی که میفهمه، زبون مشت و لگد. گو چینگ پی میتونه از پس این بچه بر بیاد؟ یا باید با فهمیدن رازی که یوان یانگ فهمیده جا بزنه؟ مانهوا آنگویینگه به محض آپ شدن اینجا واستون قرار میدم.

Always [Drarry]

هری یه نقاشی پاره پاره شده بود، و دریکو کسی که این شاهکار رو میپرستید.

ایرون استرنج (امگاورس)

اسم داستان:رویای واقعی

John's best birthday

♡جانلاک|johnlock ♡ •▪︎• Rankings : #John🥇 #Sherlock🥈 #JohnWatson🥈 #johnlock🥇 #شرلوک🥇

it supposed to be an outing!!!

شرلوک و جان، به پیشنهاد یا شایدم اجبار شرلوک، به یک سفر تفریحی روی دریا میرن. "که جان یکم استراحت و تفریح کنه..." مشکل اینجاست که شرلوک هیچوقت اهمیت نمیده. و مخصوصا هیچوقت خودشو گرفتار شرایط کسالت آوری مثل تفریح به سبک مردم عادی وسط دریا نمیکنه. اونم وسط دریا!! "یه جای کار میلنگه" جان با خودش فکر میکنه. یه فف جانلوک...

two of us

داستانی در سال ششم هاگوارتز کاپل:دراری

Harry potter and the boy who had no choice [Persian translation]

"قبول کن مالفوی،تو یه ترسویی"لبخند هری جاشو به یه اخم داده بود. همونطور که حرف میزد به سمت دراکویی که با عصبانیت نگاهش میکرد برگشت و الان درست روبروش وایستاده بود. "من.ترسو.نیستم" مالفوی که دندوناشو از عصبانیت رو هم فشار میداد،جواب داد. دستاشو مشت کرده بود و بند انگشتاش رفته رفته سفید تر میشدن. "ثابت کن" هری همونطور...

Can I have this dance?|drarry

مراسم فارغ التحصیلی نزدیکه و بیاین ببینیم با دراکو چی میگذره! سه پارت:تکمیل شده

Dark light [Drarry]

دراکو: میخواستم روی ماه ببوسمت اما وقتی بوسیدمت تو خود ماه بودی هری!

The world without border

[ جهان بی‌مرز ] 💫این یه توهم نیست! این عوارض جانبی ناشی از مصرف مواد مخدرم نیست. این یه دنیای بدون مرزه.. و لوکی؛ خدای شرارت. کسی بود که این مرز ها رو درهم شکست•🔥 { چی میشه اگر شخصیت‌ها با بازیگراشون روبرو بشن؟!}

THΣ ƧЦПSINE(Thorki)

°فصل سوم از فیلمِیون: خورشیدی برای ما {فصل اول کامل} 🔹️نام: سان شاین(درخشش خورشید) 🔹️کاپل: ثورکی 🔹️ژانر: هیجانی، فانتزی، ماجراجویی، عاشقانه، اسمات 🔹️رده سنی: عام(به جز قسمت های مشخص شده) 🔹️تعداد قسمت: 10(فصل اول) 🔹️خلاصه: لوکی این بار سعی دارد تا یک سنگ جادویی دیگر(سان شاین)را از زمین بدزدد و ثور به همراه دکتر...

when love lasts [hiddlesworth]

چی میشه وقتی تام که یه استاد طراحیه، تو روز اول کاریش با پدر پرحرف ولی جذاب یکی از دانش آموزاش رو به رو میشه و اونا با هم طرح دوستی میریزن؟ [وضعیت:کامل شده.] 1#tomhiddleston 1#marvel 1#thor 1#loki 1#thorki

My New Worlds

تونی استارک نابغه ای که بالاخره تونسته با استفاده از انبساط فضا و زمان دریچه هایی رو به دنیا های دیگه باز کنه و برای حس کنجکاوی واردشون میشه! کاپل ها : تونی استارک و استیفن استرنج لوکی و ثور پیتر پارکر و وید ویلسون

•|•Young Gods•|•

وقتی همچیزت رو از دست میدی به هر دری میزنی تا روزنه امیدی پیدا کنی به هرچیزی اعتماد میکنی و بهش اهمیت میدی اما من به برادر زاده ام اعتماد کردم کسی ک قاتل روح من بود

I Can't Keep Feeling Like This

این یه جایی بعد اونجرز ۱ اتفاق میفته البته اتفاقات تا اونجرز ۴ هم هستن ولی تو یه تایملاین دیگه(اصلا تمام بدبختیا از همونجا شروع می‌شه) راگناروک و دارک ورلد هرگز اتفاق نیفتادن(چون من به فریگا نیاز دارم) ولی اولتران و سیویل وار سر جاشونن اودین ایز ان اسهول و شیپای اصلیم اینان Grandmaster x Loki Tony x Loki و با حضور افت...

Bloody Cottage

لوکی سقوط میکنه کجا؟ نزدیک یه جنگل نزدیک نیویورک!

cutpurse

دزدی عاشقانه یک جیب بر! 🤞🏻😶💦

ملاقات

همه چیزی که به خاطر داشت، هیچ چیز بود. می دانست قبل از رنگ گرفتن این رؤیا، این واقعیت، برای مدت طولانی هیچ کس نبود و اما حالا احتمال میداد او اولین انسانی باشد که فرصت دیگری بودن دارد فرصت دوباره شکل دادن واقعیتی که تابحال در مشتش خم شده بود، او شروع به "بودن "کرد. دختری که اسمش را بخاطر نداشت. _tom hiddleston fanfict...

LOKIFICENT

دو تبهكار بسيار خطرناك،قوى و بامزه باهم شريك ميشوند و با شروع اين شراكت،دردسرهاى فراوانى ايجاد ميكنند.آنها ماجراهاى بسيارى دارند،اتفاقاتى را پشت سر ميگذارند و... بوكى با زمينه مارول اما فوق العاده تركيبى و ميكسى! ورود افراد با مشكلات مغز و اعصاب و قلب و عروقى ممنوع!🚫 [cover by @uglyndepressed - Gazelle]

Sinner man

توی دنیایی که پر از ناامیدیه دوستا باید پیش هم بمونن حتی اگ بخوان بیشتر از دوست باشن