︙برای بنگ کریستوفر دلیلی برای زندگی وجود نداشت! توی حلقه ای گیر افتاده بود تا بقیه عمرش رو تاوان گناهاش رو پس بده اما وسط این تاریکی یه نوری می بینه، آیا این نور اون رو به سمت روشنایی می بره؟ یا غرقش می کنه؟ میشه تو تاریکی دنبال نور راه افتاد وقتی نمی دونی چی تو مسیرت قرار داره؟︙ ⌯ 𝘙𝘪𝘯𝘨 ⌯ 𝘊𝘰𝘶𝘱𝘭𝘦: 𝘊𝘩𝘢𝘯𝘩�...
"kill him" the alpha commanded "WAIT...PLEASE, destiny made us mates for a reason...just give me a chance..." He pleaded with tears... What if a fearless alpha found himself falling in love with the cute omega and fearing to lose him? Is getting rid of the destraction considered an answer? ~wolf AU ~Woosan ff Top san...
"I can't have feelings for San. He's a boy but I like girls." Wooyoung tells San how he feels but gets mixed signals. Fictional Woosan story - Smut* - Angst - Fluff Date began: May 2020 Date finished: Ongoing
هونگ جونگ، برای پیدا کردن پسری که باند خطرناکی رو اداره می کرد دست به هر کاری می زد. اما وقتی متوجه میشه این باند اعضای بدن انسان رو قاچاق می کنه و پِت پرورش میده، آرزو می کنه کاش هیچوقت به اونجا نیومده بود. 🐞🖤 Main Couple : SeongJoong; Seonghwa TOP. 🐞🖤 Other Couples : Woosan; San TOP. 🐞🖤 Genere: Action,Crim...
"تو... توام یه خاکستری ای!" "آره... ولی من یه خاکستریم که میخواد خاکستری لعنتی تو باشه!" ~خلاصه: وویونگ یه پالت رنگه... کسیه که توی رنگ ها و حس ها قوطه‌وره. سان خاکستریه و درکی از احساسات نداره. وقتی یکیشون ناخواسته مکنده رنگ های دیگری شده و تنها هاله ای از طیف های خاکستری به جا میذاره و دیگری با کمال میل می‌بازه. و ا...
کابوس شیرین~ درون آتش، یا انجامش میدم، یا میمیرم~ ژانرهای ↵ جنایی، معمایی، اکشن، عاشقانه✦ کاپل‌های ↵ چانگلیکس، ووسان، مینسونگ✦
Woosan+Seongjoong | Ateez +18 ژانر:اسمات/جنایی "کسی که کل زندگیش در تاریکیه مطلق گذرونده شده هیچ وقت نمیتونه در روشنایی دووم بیاره چون ذاتش اونو به تاریکی فرو میکشه اما چی میشه اگه یه نقطه ی نور کل تاریکیه ذاتیه اونو تغییر بده؟!"
Couple: seongjoong_woosan Genre: Long Distance_Romance_Short Story •زمانی که سونگهوا برخلاف میلش در یک برنامه دوستیابی ثبت‌نام کرد، بلاخره متوجه شد که... ~نویسنده: kthyuuung~
Couple : Woosan Ganer : Romace, Dram, Smut -------------------------------------------------------- صدای ضعیف ناله هایی که از سر درد و سردرگمی ادمای درون مغزم میشنوم باعث میشه بخوام زمان رو متوقف کنم. زمان، دلم میخواد بگم چیزی؛ اما اون یه اشیا یا هرچیزی مشابه به اون نیست . . . زمان چیزیه که همه ما داریم داخلش جون میدی...
In which Wooyoung is a little and his roommate, known as San, finds out about it (note: this is my first and thus worst work, therefore, i'd like to advice you to read my newer, finer stories but ig you do you honey)
