Directioners' Problem!
تموم مشکلات و اعصاب خوردگی هایی که ما به عنوان یه دایرکشنر داریم!
هری و لویی دو تا دوست از دوران راهنمایی که الان تو کالج هم باهمن . اونا تو همه چی باهم يکسانن از مدل لباس پوشیدن تا ، ایده هاشون. اونا رسما با هم دشمنن حتی با اینکه کل مدرسه لري رو شيپ میکنن. حالا چی میشه اگه اونا متوجه بشن نسبت به هم کشش دارن و از طرفی هم نمی خوان کسی بفهمه؟ رابطه ای که اونا مجبورن پنهانش کنن اما فعل...
آیا از خواندن فف های درتی و سد اندینگ احساس ناراحتی میکنید؟🔞😭😂 آیا از کام اوت نکردن زیام و لری و برنگشتن بند به هم تحت فشار فاکی هستید؟😭😭😭 آیا قصد بفاک دادن جان بوپسی و ناتی را دارید؟😲 آیا از بیرد های پیسرام خسته شده اید؟😑 ما اینجا مشکل شمارا حل میکنیم دایرکشنر عزیز😂💥 با فان دایرکشن معنی واقعی پاچش را درک...
- الان موقعیتش رو داری اونو بکش، اون قابل بخشش نیست + من نمیکشم چون کشتن بلد نیستم... ولی زجر دادن؟ این چیزیه که بیشتر از نفس کشیدن یادش گرفتم الانم میخوام صدای فریادتو موقع شکستن استخونات بشنوم... این همون موقعیتیه که از دستش نمیدم ------------- ♡ ژانر : عاشقانه، درام ♡ کاپل :...
داستان درباره ی یه پلی بوی به تمام معنای گی هستش که با یه پسر معصوم هفده ساله برخورد میکنه +18!!!!! داستانی متفاوت از لری و زیام! hope you like it...
❌چند ماه آپ نخواهد شد❌ + دلم تنگ شده برا روزایی که سیبیلای بلندت توی تیلیت کلهپاچه میرفتن و برات ضعف میکردم. × دلم تنگ شده برا روزایی که اونقدر خوشگل بودم و با دیدنم توی ستونا میخوردی. + دلم تنگ شده برا روزایی که نوار میبستی رو ترک دوچرخه و دم خونهم میشستی و نوشابه زرد میخوردی. × دلم تنگ شده برا روزایی که قایم...
چشم های جنگلی... :هر لحظه ازم دور میشدی ولی فهمیدن اینکه نمیخوای جایی بری اونقدرا هم سخت نبود بیب. میتونم همه چیزی که تمام مدت با چشمات ازم میخواستیو بهت بدم کیتن فقط بخوا و به زبون بیارش : fuck me daddy
[دستمو ڪشیدم رو صورتش...🍃💫] [رفت رو عڪس بعدی:)💙✨] چنل احساسات و ویدیوهای وان دی:"]♡ پیج چنل: [ MagicOneD ]
نه خواب است و نه مرگ است؛ او که انگار مرده ی زنده است خانه ای که در آن زاده شدی، دوستان عهد شبابت، پیرمرد و خدمتکار خانه، مشقات روز و پاداش آن، همه و همه ناپدید میگردند و افسانه میشود و دیگر در مهارت نمیآید. _رالف والدو اِمِرسون
#larry💚💙 #ziam💛❤ ❌COMPLET❌ ژانر :اجتماعی خونه ی من تو خیابون پنجم ویلسونه , همون خونه خرابه هایی که به سختی چند طبقه رو روی هم تحمل میکنن گاهی قبل اینکه سوار ماشین بشم و برم سر کارم به ترک های ریز و درشتش نگاه میکنم و با خودم میگم :اگه تو اینجوری شدی , پس چه بلایی سر من اومده ?
همه چيز از يه تصادف شروع شد ! هري پسريه ك توي منجلاب بدبختي دست و پا ميزنه ك روزي از روز ها شانس در خونشو به صدا در مياره...! اصلا شانس چيه؟ يه جفت چشم ابي؟ هشدار: بي دي اس ام زيام / لي تاپ( دام) لو تاپ( دام)
Larry+ziam از درد به خودش میپیچید و گریه های بچگانش تو کل اون کوچه ی تاریک طنین مینداخت.صدای خنده های اون آدمای مست هنوز تو گوشش بودن...آخه چرا از درد نمیمیره؟چرا این کابوسا تموم نمیشن؟آخه اون فقط یه پسر بچه کوچولوعه! ___________________________________ 💚💙👬 👬💛❤
وقتی که سال دو هزار و چهل شده و پسرا هنوز هم مناسب سنشون رفتار نمی کنن من کیمیام و این ها تصورات من از واندایرکشن سال دو هزار و چهل ئه Cover by:sstylik
عه وری متفاوت استوری ،عه پیور لجندری لاو بیت وین عن عیگل (ای کی ای سایمون) و عه کبوتر (ای کی ای لویی) . 🕊️💛💙🦅 Warnings ⚠️: chendesh content. Don't fall in love with simon, he's taken .
Crack. It's fucking crack
اگه دنبال یه فف طنز و خنده دار از پسرای واندی هستین بپاچین تو و بخونید و فقط بخندید:|😂 ووت و نظر فراموش نشه-_-
با تمام توانش ميدويد. هواي سرد رو با صدا داخل شش هاش پمپ ميكردو باعث ميشد گلوش به شدت بسوزه. سكوت شب باعث شده بود صداي جز صداي پاها و نفس هاش نشنوه. نميدونست چه مدته دويده، پاهاش ديگه جوني نداشت و بدنش در حال پاشيدن بود. صداي قلبش رو تو سرش به وضوح ميشنيد، هر لحظه ممكن بود قلب ترسيدش سينه شو بشكافه و بيرون بپره. تو...
هری، لویی، زین، لیام و نایل با بهترین دوستشون یاسی میان که دور ایران رو بگردن، به امید اینکه یه سفر بی سر و صدا، بی خطر و آروم داشته باشن. ولی مگه میشه؟
به سفیدی نور در میان تاریکی ها.... ............................................ّ...................................... هری با لویی دوست میشه همون گرگینه ای که هری رو از دست اون متجاوز نجات داد. . .C.O.M.P.E.L.E.T
به پسر کوچولوش که سرش رو پایین انداخته و چشمای آبیش رو نمیتونست ببینه،سرش رو بالا آورد و بوسهای روی پیشونیش گذاشت هری:باید پسرم بمونه اینجا لویی با اخم به سمت اونا میره و بعد از اینکه هری رو هول میده اخمی میکنه لویی:بعد از ۲۰ سال برگشتی با پسر احمقت که مثل عقبموندهها میمونه و حتی نمیتونه حرف بزنه و میخوای بندا...
Highest ranking : #1 in fanfiction -خدای من... تو بلدی خفه شی? -باور کن نه!
درسته اینجا دنیای جادویی هاگوارتزه ولی من مطمئنم خبری از جادو نبود وقتی به اون چشم ها خیره شدم... هشدار: اگر پاترهد نیستید به هیچ وجه این بوک رو باز نکنید ( ͡° ͜ʖ ͡°) 💙💚 ❤️💛 🌈