hangover
_بسه بسه بسه نمیخوام ببینمت از ذهنم برو بیرون +هری.. به من نگاه کن...من اینجام شیرینم:) _نمیخوام ببینم... بس کن..دست از سرم بردار +متاسفمهری...من بهت قول دادم تنهات نزارم..
_بسه بسه بسه نمیخوام ببینمت از ذهنم برو بیرون +هری.. به من نگاه کن...من اینجام شیرینم:) _نمیخوام ببینم... بس کن..دست از سرم بردار +متاسفمهری...من بهت قول دادم تنهات نزارم..
ترسیده بود ، قلبش دیوانه وار به سینه اش میکوبید. در حالی که غرق در فضای تاریک و غریب اطرافش شده بود، ارام ارام سرما تن لطیفش رو نوازش کرد و به اعماق استخوان هایش رخنه کرد ، بزاق دهانش رو قورت داد و با احتیاط قدم برداشت و سعی کرد به دنبال شعله های روشن امید، در میان دنیای تاریکی که زندگی اش را در بر گرفته بود بگردد. ا...
🌸من برای تو شکفتم🌸 ×ترجمه شده× کاپلے: ویکوک/کوکوی ، یونمین ، نامجین ژانر: انگست ، رومنس ، هاناهاکی «با قطره اشکی که روی گونه اش چکید، نفس عمیقی کشید و دستشو باز کرد. اخرین نگاه رو به چشمای سرخ و پف کرده اش انداخت، نگاهشو به مشت باز شده اش داد. وقتی به شئ بی گناه تو دستش نگاه کرد، اشک های بیشتری روی گونه هاش راه گرفت...