Select All
  • 𝘾𝙖𝙡𝙡 𝙄𝙩 𝙈𝙖𝙜𝙞𝙘 // 𝙏𝘼𝙀𝙆𝙊𝙊𝙆
    36.1K 6.7K 13

    {کامل‌شده} اولین باری که تهیونگ عطسه می‌کنه، موهاش به رنگ بنفش درمیاد. «شت.» . . . . . . . #1 in جونگ‌کوک ژانر: فانتزی و فلاف این فنفیکشن صرفا توسط من ترجمه شده، حال و هوای‌ قصه‌های پریان رو داره، بسی کیوته و می‌تونه شما رو بخندونه، امیدوارم مثل من بتونید ازش لذت ببرید.

    Completed  
  • سومین نفر(زری استایلیک)
    10K 2.1K 37

    "فکر میکردم راه فراری پیدا کردم، فکر میکردم خونه‌م رو پیدا کردم، اما تو هیچوقت دست از سرم برنمیداری، نه؟"

    Completed  
  • Shsh!
    53.9K 7.2K 47

    هری فهمید اگر میخواد زنده بمونه باید بین لبای زین نفس بکشه! شکار معصومیت یک پرنس زیبا واقعا ستودنی بود! دست زین پایین رفت و هری لبشو محکم گاز گرفت ؛ کمربند اون حوله ی مزاحم رو از جاش کند.. دست مرد لای رونش حرکت کرد. حس میکرد ملافه های زیرش الانه که آتیش بگیرن! طولی نکشید که وجود ناگهانی زین رو تو خودش حس کرد! چنگ د...

  • love Me Blue (ZARRY)
    63.6K 6.7K 26

    #🔞 "" درست وقتی که وارد دانشگاه شدم اتفاق افتاد.. اولین روزی ک واسه ملاقات با مدیر دانشگاه رفتم اون خورد بهم! دوتا قطب مخالف ولی مکمل همدیگه من زیادی تو کیوتیتم موندم! و اون زیادی گُنگُ خشنه! ولی بلده چیکار کنه..! احمقانس ازش جلوی بقیه تو راهرو دانشگاه کتک بخوری ولی چند وقت بعد تو خونه ای که واسه دانشگاه با هم زندگی...

  • Zarry one shot
    16.3K 824 6

    داستان های ترجمه شده تک قسمتی از زری رومنس های زین و هری (اسمات)

    Mature
  • miracle معجزه (ترجمه)
    18.6K 2.5K 12

    زین و هری طلاق گرفتن و جدا از هم زندگی میکنن و پسر کوچولوشون امیدواره تو کریسمس امسال رو کنار ددی و پاپا باهم مثل یه خانواده بگذرونن

    Completed  
  • Darkness Prevailed [zarry]
    17.7K 1.8K 17

    Zarry stylik au چشماشو از پسر گرفت و خیره به آسمون با خودش زمزمه کرد: اون دیگه برنمیگرده ... صورتش خیس بود... دیگه حتی خودشم نمیدونست که این خیسی به خاطر قطره های بارونه یا اشک...ماشین بهش نزدیک شد...به خاطر بارون کنترل از دست راننده خارج شد... طرف دیگه ی خیابون... پسرک داشت اروم اروم ازش دور میشد... چشماش تار بود و چ...

    Completed  
  • beyond expectation [zarry]
    4.2K 470 6

    همه چیز از اون روز شروع شد... روزی که زندگی خیلیامونو تغییر داد... روزی که همه ی صداها خاموش شدن و دنیا،توی سکوت فرو رفت... روزی که چهرشو از پشت دود سیگار نیم سوخته ی توی دستش برای اولین بار دیدم... Zarry stylik au [ completed ] Book 2

    Completed  
  • Daddy's Diamond (Z.M) #1
    6.3K 663 16

    سعی کردم زندگی عادی‌ای برای خانواده‌ام بسازم.. ولی تمام تلاش‌هام به بن‌بست خورد! نمی‌تونستم جلوی صدایی رو بگیرم که از درونم زمزمه می‌کرد: «تو هم یکی از مایی!» Zayn Malik FanFiction Copyright © 2017 Dark Angel Started: October 23, 2017

  • mask of lies ( l.s persain translation)
    88.9K 11.1K 19

    لویی تاملینسون ، بازیگر معروف، باید وارد رابطه فیک با هری استایلز ،خواننده ی مشهور ، میشد. چی میشه اگه اون احساسات واقعی به خواننده ی جذاب پیدا کنه ؟ منیجمنتشون قبول میکنه ؟ رابطشون اونقدر قوی هست که تو سختی ها بجنگن ؟

    Completed  
  • Punish me!
    101K 6.3K 20

    هری بردش بود لویی ددیش بود ولی این همیشگی نی! #G

  • DADDY (Mpreg) - L.S (Persian translate)
    102K 7.8K 40

    لویی توی یه رستوران کوچیک به اسم جیجی تو دانکستر کار میکنه. هری هم معلم جدید کلاس دومه. ملاقاتشون زندگیه لویی رو زیر و رو میکنه اما اون عاشقه هر قسمت از این تغییره +هری تاپه اسمات هم زیاد داره و اینکه حاملگی مرد و اینا هم داره اگه بدتون میاد نخونید

  • Diplomat ~ by : Atusa20
    193K 33.2K 63

    -من نخست وزیرم لیام...این مسخره بازیو تمومش کن +تو نخست وزیری منم همسر نخست وزیرم...این بحثم همینجا تمومه a story by : Atusa20 No. 1 in fanfiction 😎

    Completed  
  • But I'm a boy {Mpreg} [ Persian Translation ]
    116K 13.2K 28

    "تبریک میگم اقای استایلز، شما حامله این!" "اما من پسرم!" "خب درسته... نه، نه از نظر تکنیکی" Written by @throughthedark97

    Completed  
  • paint (ziam, Persian Translation) [COMPLETED]
    31.5K 6.4K 33

    "خيلي آشفته اي، بذار درستت كنم" -چي رو ميخواي نقاشی كني؟ +تورو ترجمه فف paint اثر @boytoys کاور از دوست خوبم نازنین @nazanin_0 که چیزای بی نظیری مینویسه و خیلی ازش ممنونم گایز این اولین تجربه ی منه و امیدوارم دوسش داشته باشین💜 هر نقد و پیشنهادی رو هم بیاین بگین 😉 اینستا maedeh___mousavi_ تلگرام masamoho فف همزمان...

    Completed