Select All
  • Let Me Touch Your Voice | Vkook, Sope
    148K 22K 36

    〴︎Summary ৲︎ زندگی کردن بدون یکی از حس‌هایی که به روزهات آهنگ می‌بخشید کارِ راحتی نبود، اما جئون جونگوک نیمی از زندگیش رو به همین مِنوال گذرونده بود؛ پسری که با وجود نشنیدن هیچ صدایی، روحِ یک خواننده‌ی دلشکسته رو درک می‌کرد. با این وجود، چقدر باید می‌گذشت تا تهیونگی که برعکس اون موهبتِ داشتن تموم حس‌هاش رو داشت، دردها...

    Completed  
  • مــمنـــوعه | Completed
    35.9K 4.4K 48

    خلاصه‌ی قصه این است: « - این چشم‌ها تو رو می‌کُشن... بازی نکن. + من بازی‌ای که تهش هر بار برای چشم‌هات می‌میرم رو، دوست دارم جونگکوک. » ~~~ « از رودخونه‌ی بی‌آب پاریس، تا خاکِ خشک شده‌ی سئول، این خونِ عشقِ ما بود که مرزها رو می‌کشید؛ تمام دنیا بوی خون گرفته بود... تمام دنیا، بوی خونِ جنازه‌ی عشق‌هایی رو می‌داد که برای...

    Completed  
  • تُو تنها متعلّق به منی! | Ongoing S²
    77.1K 10.3K 40

    مبادا که اشتباهی از فصل اول این فیکشن گذشته باشید📍 خلاصه‌ی قصه این است: ²⁰²⁴ « - آدما فرق دارن! شاید من به قدری برات ارزش نداشتم که اون‌موقع بمونی به پای حرفی که بیست و چهارساعت هم ازش نگذشته بود... اما من، فکر کردم مال منی... که قلبت، فکرت، تنت، همه‌شون به من تعلق داره... همه بهم می‌گفتن بهت اعتماد نکنم... می‌گفتن ش...

  • 𝐏𝐫𝐞𝐭𝐭𝐲 𝐩𝐫𝐨𝐛𝐥𝐞𝐦🌀🚿《𝐊𝐨𝐨𝐤𝐯》
    131K 26.4K 42

    "من داشتم کمک میکردم" صورت تهیونگ از شدت عصبانیت سرخ و تیره شد. جانگکوک و خیرخواهی هایش بیشتر شبیه به دردسر و فاجعه بود: "چه کمکی؟ داشتی منو خجالت زده میکردی! دلم نمیخواد مامان بفهمه نمیتونم دوست‌دختر_..." "هی تهیونگا میخوای کمکت کنم دوست دختر پیدا کنی؟" 🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀 کیم تهیونگ متوجه میشه نمی تونه دوست دختر پیدا ک...

    Mature
  • 𝐈 𝐅𝐨𝐫𝐠𝐨𝐭 𝐓𝐨𝐨 𝐁𝐫𝐞𝐚𝐭𝐡 | [𝐤𝐨𝐨𝐤𝐯]
    34.4K 5.5K 26

    •𝐒𝐮𝐦𝐦𝐞𝐫𝐲: تهیونگ دوباره ازش پرسید "پس به توافق رسیدیم اِنجل، هوم؟" جونگکوک حس می کرد داره صبرش رو از دست میده. سرشو بلند کرد و درِ جعبه رو بست. "باعث افتخارمه ، ددی." تهیونگ سمتش رفت ، چونه ی جونگکوک رو با انگشتش کمی بالا آورد و برای گذاشتن بوسه ای روی لباش خم شد، با تن صدای تهدیدآمیزی زمزمه کرد "خوش شانسی که...

    Mature
  • The King// KookV
    26.4K 5.2K 14

    ♠️کاپل اصلی: کوکوی ♠️ژانر: امگاورس، سلطنتی، امپرگ "در سرزمین تاریخی اَوِلون رسم بر آنست که همسر ولیعهد با استفاده از یک مراسم قرعه کشی از میان تمام مردم سرزمین انتخاب شود تا همگان امتیاز برابری برای تصرف این مقام داشته باشند و اینگونه است که خدایان برای سالهای سال از طریق خاندان سلطنتی با تمامی مردم در ارتباط بوده اند...

  • 𝗡𝗔𝗭 | نآز
    109K 16.6K 23

    "تو دزد توت فرنگی های باغ بابابزرگمی؟" ابروش رو با شیطنت بالا انداخت و جوری که انگار هیچ اهمیتی به حضور الفای‌ کله فندقی نمی‌ده توت فرنگی نشسته رو بین دندون هاش گیر انداخت: "قراره دعوام کنی؟ " "آره!" "پس نه، من دزدی که عصر ها بعد از مدرسه میاد و به باغ بابابزرگت‌ حمله می کنه نیستم. مطمئن باش." توی اون لحظه جونگ‌ک...

    Completed  
  • the window of life
    202K 23.2K 42

    ″من مریضتم تهیونگ″ ″مهم نیست″ ″اسم من تو لیست مریضای روانیه″ ″اهمیتی نمیدم...″ ″دوست داشتن من گناهه...″ ″پس در این صورت من یه گناهکار به حساب میام″ کاپل اصلی : کوکوی کاپل های فرعی : یونمین؛نامجین ژانر : عاشقانه، روانشناسی، تیمارستانی، درام، اسمات

  • BLUE AND GREY | VKOOK
    50.9K 6.7K 52

    🌑 احساسات زیادی بودن که یک شخص رو به سمت یک شروعِ جدید سوق می‌دادن و یا بالعکس، کاری می‌کردن که از اون احساسات واهمه داشته باشه؛ و جئون جونگکوک، هردوی این عواطف رو داشت. قلب مُرده‌ی اون که برای تپیدنِ دوباره، نیاز به قدم گذاشتن در راهِ تازه‌ای داشت، در عین‌حال از تاریکی‌ها و تنهایی در اون مسیرِ سخت می‌ترسید؛ اما چی م...