(معنای زندگی من) معنای زندگی من
امروز روز ولنتاین بود. روز عشق. البته توی زندگی اونا هر روز روز عشق بود. اما شیه لیان میخواست امسال یه هدیه ی منحصر به فرد به هواچنگ بده
امروز روز ولنتاین بود. روز عشق. البته توی زندگی اونا هر روز روز عشق بود. اما شیه لیان میخواست امسال یه هدیه ی منحصر به فرد به هواچنگ بده
°|وانشات: روح من در تسخیر توست/My Soul Is In Your Conquer •| کاپل:هوالیان(هواچنگ و شیه لیان از رمان برکت خدایان آسمانی) °|ژانر:تخیلی،عاشقانه •|نویسنده:♧Fatemeh / ادیت کاور:ARMY °|تاریخ ادیت نهایی:۱۴۰۱/۳/۸ •|خلاصه: هواچنگ سمت شیه لیان اومد و چونه اون رو به دست گرفت. با چشماش تک تک اجزای صورت این پری زیبارو، رو وجب زد و...
نویسنده: موشیانگ تونگ شیو ترجمه: چنل هوالیانیسم برای دریافت ترجمه منهوا، ساب فارسی دونگهوا و اخبار این ناولِ زیبا به چنل @hualianism مراجعه کنید💗 یک بار تبعید شدن از بهشت به اندازهی کافی عجیب و مسخره هست، ولی چه اتفاقی میفته اگه یه خدای جنگ قدرتمند دو بار تبعید بشه و بعد یه مدت طولانی برای بار سوم صعود کنه؟ شیهلی...
کاپل: هوالیان خلاصه: فانی ها ، ارواح(شیاطین) و آسمان سه قلمرو متفاوت که با هم در صلح به سر میبرن ، شیه لیان یه دانشجو خجالتی کم حرف با وضع مالی متوسط وقتی وارد کلاسش میشه برای اولین بار روی کسی کراش میزنه و اونم کسی نیست جز استادش! ولی...... ژانر:رمنس ، تخیلی ، مرموز اسمات ندارد روز های آپ: چهارشنبه writer : lit...
همین درست حدس زدین ، بیکارم؛ خواستم شماها هم اینارو ببینین (*_*)
𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: 𝐻𝑢𝑎𝑙𝑖𝑎𝑛 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: 𝑆𝑚𝑢𝑡 𝑅𝑜𝑚𝑎𝑛𝑐𝑒 𝐂𝐡𝐚𝐩𝐭𝐞𝐫: 𝑂𝑛𝑒𝑠ℎ𝑜𝑡 از اونجایی که ناول اسمات خوبی بهمون نداد برای آرام یه وانشات نوشتم. این وانشات اصلا جنبه فرهنگی ادبی هیچی نداره رسما ۴ خط خاکبرسریه که من گردن نمیگیرمش. از الان میدونم قراره دلیل ابروریزی و سرافکندگیم در آینده بشه. ببین چیکا...
وی ووشیان عصبانی شد و گفت: "برادر کوچک؟چی میگی؟من سی و پنج سالمه! تو دیگه آخرش باید بیست و پنج سالت باشه!" شیه لیان با لبخند گفت:"نه.من هشتصد سالمه!" وی ووشیان گفت:"تو حتی چهارصد ساله هم به نظر نمیرسی!..ولی جدی چند سالته؟" شیه لیان گفت:"من جدی هشتصد سالمه!" ----- وقتی وی ووشیان مرده بود،لان وانگجی زمان زیادی برای دعا...
"کاش تنها نقطه ضعف نقشه ام رو پیش بینی می کردم. نقشه ای که باعث شد کاملا شیفتت بشم." تا اطلاع ثانوی اپ نمیشه~ Credit to the author: @Write_me227 This is the Persian edition of "It was all just a game" and I'm only translating this masterpiece! "فقط ترجمه میکنم و صاحب این بوک نیستم."
توی کلاس معجونها یه چیزی درست پیش نرفت و باعث شد هری و دراکو برای یک ماه دستهای همدیگه رو بگیرن. دوتا دشمن مجبور شدن یه اتاق داشته باشن، سر یه میز بشینن و کلاسها رو با هم شرکت کنن. تنش بینشون زیاد شده ولی آیا اون دو نفر میتونن از پسش بر بیان؟ و میتونن به چیزی بیشتر از دو تا دشمن تبدیل بشن؟ Author: @_the_drarry_life_
Couple: woosan اعتماد؟ چیزی بود که وویونگ به نصف اطرافیانش داشت ولی هیچوقت جوری که باید، باهاش رفتار نمیشد! پدر و مادری که بخاطر دلایل الکی رهاش کردن و دوست پسری که با تمام وجود عاشقش بود اما جوری نابودش کرد که زندگی از وویونگ کسه دیگه ای رو ساخت. و حالا اِکس عوضیش که بعد از سه سال پیداش میشه... دو تا لجباز که ه...
◾این یه بوک وانشات یا مولتی شات از کاپلای مینهوعه ◾Minsung ◾Chanho ◾2 min ◾Minbin ◾Hyunho ◾Minlix ◾Minin
مینهو خوناشام نود ساله که طلسم شده و تنها راه شکستن طلسمش، نوشیدن خونِ شاهرگ معشوقشه تا جایی که معشوقش جونشو از دست بده. پس مینهو قلبشو قفل و زنجیر میکنه تا هیچ وقت دلبسته کسی نشه. اما آیا سرنوشتش اینجوری رقم میخورد؟ شاید یک پسربچه عجیب وارد زندگیش بشه و قلب خوناشام سرد و غم دیده قصه رو به اسارت چشم های آبیش در بیاره...
مینهو توی راهروی هتل ایستاد؛ دو واحد اون طرف تر دوست پسرش احتمالا خوابیده بود و بازهم احتمالا دچار اون افسردگی بعد از کنسرت عجیبش شده بود. هربار با تموم شدن تورها و کنسرتها این اتفاق میفتاد و هربار هم مینهو اونجا بود تا جیسونگ رو آروم و خوشحال کنه. ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ 🔥 the hottest han 🔥 Group: Stray kids 🔥 Cou...
The Devil's Captive کیم گائون زندگی آروم و حوصله سربری داشت. به عنوان یه مربی مهد که به تازگی استخدام شده، سعی می کرد از دردسر دوری کنه؛ به هرحال کسی دلش نمیخواست بچه شو به یه آدم غیر قابل اطمینان بسپره. اما با نقل مکان به خونه ی جدیدش تمام تلاش هاش یک شبه به باد رفت. شاهد قتل بودن دلیلی بود که باعث شد گائون نتونه ب...
The devil judge Couple: Kang Yohan & Kim Gaon Genre: Bl, Romance, Crime, Author: Mist3moon3
[پایان یافته] یوهان دستش رو پشت گردن گائون برد و سرش رو به جلو هول داد. لبهاش رو روی لبهای گائون کوبید و باعث شد حرفش نیمهتموم بمونه. تماسی که میون لبهاشون رخ داد خیلی کوتاه و سطحی، اما پر از قدرت و سلطهگری بود. یوهان سرش رو عقب کشید و به چشمهای گرد گائون خیره شد: «من نمیخوام به چیزی خاتمه بدم... اگه میخوای ا...
مدرسه ای پر از هایبرد های مختلف، اینجا دورگههای زیادی رو میبینید که هر کدوم ترکیبی از یه حیوان و انسان هستن. از هایبرد پروانه گرفته تا گرگ. اجتماعی که با وجود تفاوتهاشون باهمدیگه ارتباط خوبی دارن البته به جز دو تا از هایبردها که همیشه سر دعوا دارن. معمولا وقتی دو نفر برای همدیگه شاخ و شونه میکشن باید هم زور همدیگه با...
خانواده شیرین 🍸 زوج ها: کوکوی نامجین ژانر: فلاف امپرگ اسمات رومنس
کاپل: کوکوی ، هیونلیکس ژانر: عاشقانه هیبرید اسمات اکشن امپرگ زن با دیدن چهره شگفت زده و خوشحال مینگی گفت: بریم برای شکارش؟ مینگی لبخندی زد و گفت: قطعا میریم میخوام داشته باشمش ____________ مرد رفتن اون موجود عجیب و تماشا کرد و برای چند ثانیه همونجا موند تا اینکه صدای دوستش و شنید: جونگ کوکا چیکار میکنی ___________...
- تهیونگ...! چه طور تونستی؟ - چی؟ - یه سوال ازت میپرسم... اصلا هیچوقت بهم حسی داشتی؟ - بنظرت اگه حسی بهت نداشتم، برام اهمیتی داشت که چطور دربارهم فکر میکنی؟! کاپل: کوکوی ژانر: فلاف، رومنس، اسمات، لیتل اسپیس(cgl) وضعیت: کامل شده
روستای هیبرید🍸 کاپل ها:کوکوی،یونمین ، نامجین ژانر: تخیلی هیبرید فلاف اسمات امپرگ کوکی رو به بقیه:من ته رو میخوام ولی اون خیلی معصومه اما من میخوام بوسش کنم لمسش مال خودم بکنمش دیگه نمیتونم صبر کنم نامجون:ما بهت کمک میکنیم وضعیت: پایان یافته