Select All
  • THE BROTHERS
    45 8 1

    چه میشد اگر ما مجبور به تحمل این عبادت نبودیم؟ برادر عزیز تر از جانم، در نهایت خون از آن غلیظ تر است و منو تو، هم خون مشترکیم و هم از آب مشترکی نوشیده ایم. چرا برادرم؟ چرا از دو رحم متفاوت زاده شده ایم و چرا به دوقلو ها میمانیم؟ چرا رویایمان به حقیقت پیوست؟ در انتهای قصه منتظرت میمانم، تا به تمام سوال های برادر کوچکت...

    Completed  
  • چالش یک ماهه نویسندگی / One Month Writing Challenge
    887 119 32

    دوست داری بنویسی ولی نمیدونی از کجا شروع کنی؟ دوست داری نوشتن برات تبدیل به عادت بشه؟ بیا اینجا دوست من

  • Here without you
    352 38 1

    آنقدر منتظر برگشتنت بودم،که دیوار های این قلعه هر روز برایم ترسناک تر و تاریک تر از روز قبل میشد.من از وجب به وجب اینجا بدون تو میترسم. ترس نبودنت از من مجنونی دیوانه میسازد و در نبودت احساس خفگی میکنم... اما حالا نفس میکشم چون تو دوباره برگشته ای . . . وانشات ایروری اورجینال نوشته ی خودم:)امیدوارم دوستش داشته باشین ...

    Completed  
  • dazouuya⁦ㄟ(≧◇≦)ㄏ
    181K 22.2K 116

    وانشات هایی از انیمه های مختلف ♡ ولی اکثرا از بانگو هستن ^^ هر پارت داستان جدا داره ؛)

  • The White Suicide
    49 6 1

    یعنی ما رنگهای دیگه ایم داریم؟ته دلم رنگهایی رو میبینم که وجود ندارن!

    Completed  
  • Smell of blood
    9.1K 1.5K 105

    "همیشه فکر میکردم بدون عشق زاده شدم، مثل اسمم، از دل تاریکی. اما... به نظرت خوشحالی چه رنگیه؟ من میگم مثل رنگ چشماشه!" دنیایی که خدا اون رو رها کرد و جهنمش، به دست یک خاندان نفرین شده افتاد. حکومتی که همیشه پر از زجر برای پادشاهانش بود، چه میشد اگر پای یک فرشته به قلب شاهزاده باز شود؟• ژانر: Vampire Supernatural Gay R...

    Completed