Where We Are?!
سقوط یه هواپیما ممکنه خیلیا رو از بین ببره و میتونه زندگیه خیلیارو هم عوض کنه..........! سرنوشت تو یه جنگله ناشناخته یه جوره دیگه رقم میخوره!!!
سقوط یه هواپیما ممکنه خیلیا رو از بین ببره و میتونه زندگیه خیلیارو هم عوض کنه..........! سرنوشت تو یه جنگله ناشناخته یه جوره دیگه رقم میخوره!!!
این داستان درباره دو تا دختره که تازه خواننده شدن و توی یه ماجرا با وان دایرکشن آشنا میشن و اتفاقاتی بینشون میافته... *در حسرت آغوش تو*
همیشه توی بدترین شرایط توی سخت ترین لحظات زندگی نور امیدی وجود داره که فقط باید دنبالش بگردی و در آخر حفظش کنی...
اين داستان داستانى مهيج ,عاشقانه و درام هست که پسرا (١d)تمامى اونا در اين داستان نقش هاى زيادى دارن و هر قسمت اين داستان تيک هاى تلخى از زندگى دخترى رو نشون ميده که علاقه شديدى به نقاشى داره ولى از شانس بدش تقدير اون جورى بود که خانواده خوبى نداشت و ادامه داستانم به طرز شگفت انگيزى پر از هيحان خواهد شد ولى ازتون...
[Completed] حراج سکس.. این چیزیه که وقتی راجبش میشنوید یاد دخترای جوون میوفتید که به پیرمردای پولدار فروخته میشه. و حالا نوبت به اسکایلر ، کسی که متوجه شد صاحبش یه پیرمرد نیست رسید...
تنهام نذار... تنهام نذار... تنهام نذار که از تنهایی خوابیدن خسته شدم.
امیلی بعد از ۷ سال پسری رو ملاقات میکنه که همبازی بچگیاش بوده! اما اون پسر تغییر کرده ! نه یه تغییر کوچیک ! تغییری که باعث شده زندگی اون خراب بشه ! fanfiction about zayn malik
سلام.. نمیدونم چیشد دستم خورد داستان پاک شد.. دوباره گذاشتمش.. خخخخ.. راستی این داستان درباره ی زینه.. امیوارم لذت ببرید... بووووووووس
«متاسفم و...خدافظ.» لویی گفت و چشمش رو بست تا اشکش روی گونش بریزه. «خدافظ لویی.» «تا ابد نگهش میداری؟» اون ازم پرسید «تا ابد» اون لبخند ضعیفی زد و توی خیابون محو شد. تا ابد
Tessa, her mother, and her boyfriend Noah are in her dorm room during her first day of college and she has been assigned a roommate named Steph. Steph has bright red hair, tattoos, dark makeup and metal band posters hanging on her side of the room. She has guys in the room, two tattooed guys that make Tessa’s mother v...
عشق پشت صحنه های خاک گرفته ی غرور و اشتباهی که تا ابدیت در پس دنیای تاریک ماندگار شده و از خود گذشتی تنها ناجیه ان است .... چه چیز در پس شهرت نهفته ؟ .... و چه چیز را میتوان پیدا کرد .... ای داستان عشق ممنوع فرشته و شیطان است .
لی لی: عشق وجود نداره زین: پس اسم این قدرتی که باعث میشه کنارم بمونی و بهم اعتماد کنی چی میتونه باشه؟ لی لی: منظورت چیه؟ زین: شاید این خوده عشقه
اين كار هر روزش بود، صبح زود تلفن زنگ ميخورد و تا برميداشتم قطع ميكرد، بعد هم يه شاخه گل رز جلوى در خونمون بود. آخه اين چه جور ابراز عشقيه من نميدونم!