𝐏𝐮𝐩𝐢𝐥𝐥𝐚 𝐎𝐏𝐈𝐀 ||kookmin
پایان یافته 🏳 •fic: pupilla opia •Couple: kookmin • angst/ romance/smut " تو تنها شوخیِ خدایی که دارم با دو تا دستهام بغلش میکنم! تو تنها شوخیِ خدایی که میخوام ببوسمش..! "
پایان یافته 🏳 •fic: pupilla opia •Couple: kookmin • angst/ romance/smut " تو تنها شوخیِ خدایی که دارم با دو تا دستهام بغلش میکنم! تو تنها شوخیِ خدایی که میخوام ببوسمش..! "
هوسوک جانگ بعد از خرابکاری و بدبیاری در چند پروندهی متوالی در سازمان افبیآی، توسط رئیسش به یه استراحت کوتاه مدت فرستاده میشه اما توی این زمان استراحت به یه جیببر میخوره و مسیر زندگیش کمی با تغییر مواجه میشه و... Name: His Tiny Pickpocket🔎 Couple: Hopemin, Vkook Writer: Andromeda Genre: Crime, Comedy, Romance, D...
🔴 #Full 🔴 داستان از جایی شروع میشه که جئون تهیونگ، امگای شیرین و عزیزکردهی استاد ریاضی، جئون جونگ کوک، از آلفای گرگش باردار میشه و چالش تازهای به زندگی اون اضافه میکنه. چرا که جونگکوک به عنوان یه هیبرید گرگ توی دنیایی که انسانهای غیر هیبریدی به شدت گرگها رو تحقیر میکنن، ناچاره خودش رو پنهون نگه داره... همینط...
پایان یافته 🪧 • fic : but he tastes like love • couple : vmin • fluf/romance (smut)/slice of life هیچی فقط اون مزهی عشق میده! برای آشنایی با داستان ها "حرف دل" رو بخونید 🖤
ɴᴀᴍᴇ: ᴘᴏʟᴀʀᴏɪᴅ ᴄᴏᴜᴘʟᴇ: ʏᴏᴏɴᴍɪɴ sᴜʙ ᴄᴏᴜᴘʟᴇ: ᴠᴋᴏᴏᴋ, ɴᴀᴍᴊɪɴ ᴡʀɪᴛᴇʀ: ʟɪʀᴀ ɢᴇɴᴇʀ: ᴀɴɢsᴛ, ᴅʀᴀᴍ, ʀᴏᴍᴀɴᴄᴇ 𖡋 𝐓𝐄𝐀𝐒𝐄𝐑: آنجا خانه ای بود برای کسانی که نمی توانستند از خودشان مراقبت کنند. برای کسانی که صداهایی می شنیدند. کسانی که افکار عجیبی داشتند و کارهای عجیبی انجام می دادند . خانه را برای این ساخته بودند که آن ها را درو...
...من و نامجون لحظه های خوبی رو با هم گذروندیم. وقتایی که ساعت دو ونیم صبح می رفتم زیر پنجره ی اتاقش و نوربالا میزدم به این امید که بیدار باشه و ببینه خوشحال بودم. وقتایی که تا زمانی که خورشید طلوع کنه خط رودخونه رو میگرفتیم و با سرعت 120 توجاده تو دل تاریکی می روندیم خوشحال بودم. وقتی تو ایستگاه های پمپ بنزین نگه م...
"مشترک گرامی، شماره شما به علت عدم فعالیت و پرداخت بدهی ها، تا اطلاع ثانوی مسدود میباشد. لطفا پس از دریافت این پیام، جهت جبران بدهی های خود به نزدیک ترین درگاه مخابرات مراجعه کنید." __________________________ یونگی، بعد از اتمام سربازی به خونه برمیگرده و تلفنی که از خیلی سال پیش کنار گذاشته بود رو پیدا میکنه. در...
DO YOU WANT TO PLAY? S1: Vmin -complete S2: coming soon!!! خلاصه فصل اول: منتظرم پيشنهادشو مطرح كنه ... هميشه اون شروع كننده است. ولي جيمين چيزي نميگه و اجازه ميده گرماي الكل بيشتر روي بدنش تاثير بذاره... نوشيدنيشو تموم ميكنه: -بازي كنيم؟ با شنيدن جمله ي معروفي كه منتظرش بودم لبخندي روي لبم ميشينه بازي! البته بازي بر...
پرسیدی: «حواست کجاست جیمین؟» و نشد بگم: «تو، توی لعنتی همهشو یه جا برداشتی و هیچی نمونده، هیچی!» A short story for Namjoon and Jimin where they're married and having tough time all because Jimin puts too much effort into being the chracter he plays and ends up losing himself. Happy ending Trust me.