Select All
  • Hot, Like Ice {کامل‌شده}
    34.8K 6.7K 32

    Name: Hot Like Ice [ییجان] Genre: Romance, Mystery, Smut Type: Yibo Top «میتونم همین الان و همینجا بکشمت ! چون ده سال از عمرمو کشتی! سعی نکن جلوی من وایسی و شاخ و شونه بکشی! چون تو هنوزم همون بچه دبیرستانیه عقده ای هستی که روان مریضت از آزار دادن آدم پولدار ها ارضا میشه!» قصه مردی که آسیب دیده؛ کسی که برای درمان زخم...

    Completed  
  • albino
    6.3K 279 20

    The story of a professional killer who turn to be a mafia heir's dog داستان قاتل حرفه ای که سگ وارث مافیا شد

  • آغوش
    848 141 1

    وان شات مربوط به ادامه مراسم بالاس امیدوارم دوستش داشته باشین

  • just You پایان یافته
    16.8K 4.4K 33

    گونه ی خیس از اشک مرد روبرو را با ملایمت نوازش کرد نگاه غمبارش را به چشمای متعجب و نگرانش دوخت چرا ...چرا زودتر بهم نگفتی مرد به سرعت نگاهش را گرفت سرش را پایین انداخت و به دست پسرک که روی بازویش جا خوش کرده بود و نوازشوار حرکت میکرد چشم دوخت با ملایمت فک مرد را میان انگشتانش فشرد و به سمت خودش برگرداند بار دیگر عاجز...

    Completed  
  • (کامل شده)خود دروغینتو رها کن let go of false self
    24.3K 5.1K 40

    من دیگه نمیدونم باید چی بهت بگم واقعا نمیفهمم کجارو اشتباه کردم هرکاری میتونستم کردم اما... دیگه نمیدونم... واقعا نمیدونم باید چیکار کنم تا بفهمی این راهی ک داری میری تهش هیچی نیست چرا نمیخای بفهمی داری زندگیتو نابود میکنی هیچ آینده ای برای شما نیست سرشو خم کرد و نگاهش به موزاییکای کف اتاق داد این سکوت معنی نداشت...

    Completed   Mature
  • ➤𝑨𝒕𝒍𝒂𝒏𝒕𝒊𝒔 𝑴𝒐𝒐𝒏
    13.4K 2.5K 35

    〄☾ نِیم : Atlantis Moon ✘کاپل : ʸᶤᶻʰᴬᶰ 【ژانر : [𝓢𝓵𝓲𝓬𝓮 𝓸𝓯 𝓵𝓲𝓯𝓮 ] - [𝓡𝓸𝓶𝓪𝓷𝓬𝓮] -[𝓓𝓻𝓪𝓶𝓪] 】 ◀هپی اند. ⏱پایان یافته. . . ★ [تریلر] . . محض رضای خدا، آخه اون هرکسی نبود که ییبو بخواد با تفکر بچگانه اش سر ندیدنش بجنگه! اون شیائو ژان بود، الهه زیبایی و نور شب خیره کننده ای که هر نگاهی رو مجذوب و فری...

    Completed  
  • Amnesia
    932 156 2

    _واقعا تا حالا کسی بهت نگفته گند اخلاقی و قدی ؟؟ همچنان سکوت جوابش بود انگار اصلا او وجود نداشت _هوی با توام !! صورتش تماما کبود شده بود اما همچنان سکوت کرده بود ییبو هوفی کرد و پایش را بالا آورد یکباره میان پاهای پسرک قرار داد _وقتی باهات حرف میزنم بهم نگاه کن پسرک از گوشه چشم نگاهی به پای او و سپس به صورتش کرد و با...