The Broken Mafia & His wounded angel (translate)
ارباب مافیا وانگ ییبو نگاهی به حیوان خونگی اش انداخت و گفت : -یکم خوراکی میخوای پِرسی؟ حیوون خونگی ارباب مافیا غرش بلندی کرد و اونم فهمید که حیوون خونگیش چی میگه ، به سردی سرش رو تکون داد . هر سه نفر اونها روی زانو هاشون سریع زانو زدند و شروع کردند به گریه کردن و التماس کردن برای رحم و بخشیده شدن . - ارباب خواهش میکنم...