خورشیدِ ناپاک
_ وانشات «« سه سالی میشد که از اتاق بازجویی و ساختمان آژانس اطلاعات و اونیو و خودش و حقیقت فرار میکرد ولی سکوت برای هیچکس پناهگاه ابدی نیست، برای او هم نشد »» ژانر: پلیسی- تاریکی-روانشناختی رفتاری کاپل: اونکی
_ وانشات «« سه سالی میشد که از اتاق بازجویی و ساختمان آژانس اطلاعات و اونیو و خودش و حقیقت فرار میکرد ولی سکوت برای هیچکس پناهگاه ابدی نیست، برای او هم نشد »» ژانر: پلیسی- تاریکی-روانشناختی رفتاری کاپل: اونکی
کاپل ها :2MIN ,تکای TaeKai تومین به سینه اش شلیکی شده که روح شیرینش رو ماه ها پیش بیرون کشیده. قامتش رو بلند و صاف میکنه. گرگ پیر خمیده ای اما در قامتش ایستاده. زمزمه در گلوی خشکم میشکنه : - متاسفم... - چطور توصیف کنم چقدر تاسفت بی تاثیره تمین...؟ رو از من برمیداره و دست در میله های در می اندازه؛ بازوهایی که دیگه د...
[کامل شده] - عشق چیزی جز پذیرفتن تفاوت ها نیست، عشق چیزی جز درهم پیچیدن شباهت ها نیست. عشق یعنی تاریکی های وجودت را دیدن، عشق یعنی چشم بر روی روشنی هایت نبستن. عشق سقوط آزادایست بر فراز کوه های اعتمادی که از هم آغوشی قلب تپنده م و چشم های تب دارت بوجود آمده اند. آنهایی که قد علم کرده اند تا مانعی شوند قدرتمند و مستحک...
[ این داستان ناکامله و اصلا مشخص نیست کی نوشته بشه ] - تکبر، طمع، شهوت، حسادت، خشم، شکم پرستی، تنبلی. اینا گناهان کبیرند. و من تمامشو، مثل کلکسیون افتخاراتم جمع کردم - ꧁.............................꧂ اخطار: اسمات ژانر: اسمات، رئال «قصه ای روزمره از هفت گناه کبیره»
🍂خلاصه: فرار کنیم؟ بمیریم؟ سرنوشت شوممونو قبول کنیم؟ چرا؟ کدوم ستاره ای این نگون بختی رو برای تقدیر من نوشته؟ چرا باید زندگیش کنم؟ ولی تو... تو چی هستی؟ شیطان؟ خدا؟ چرا از مرگ نجاتم میدی؟ چرا بنظر میرسه دوستم داری؟ من اسلحم رو به سمت، تو میگیرم! یا به سمت شقیقه خودم... -تومین ⚠️دارکنس- مافیای تاریک