post man ~ vkook/kookv
تهیونگ نگاهی به پسر کوچک متعجب جلویش انداخت . چشم هایش درشت شده بود و خشکش زده بود . تهیونگ از وضع پسر خنده ی کوتاهی کرد :« اوه ببخشید اقا .. اینجا منزل اقای پارکه ؟» جانگ کوک که سعی در کنترل خودش و واکنش نشان ندادن به صدای زیبای مرد روبرویش بود گفت :« ا..ا-اره ... » ازآن بـه بعد هر وقت صبح ها صدای زنگ در می شنود...
Completed
Mature