Select All
  • Always You [L.S] ~ By Miss X
    3.2M 302K 140

    هری...هرررری...خواهش میکنم نجاتم بده...نذار من رو ببرن...هرررری... قطرات اشک گونه های پسر چشم سبز رو تر میکنن...صدا توی ذهنش تکرار میشه....حتی جرات نکن به التماس هاش گوش بدی استایلز...حتی جرات نکن برگردی سمتش... صدای فریادهای وحشت زده ی لویی تنش رو میلرزونن...روحش رو از هم میدرن...قلبش رو از کار میندازن اما این اجبار...

    Completed   Mature
  • Blue Ice.
    45.6K 6.4K 25

    هری خیره توی چشم‌هاش غرید: -‌ هرگز به من دست نزن. نمی‌خوام ببینمت! لویی با صدای خفه‌ای گفت: -‌ من..من نمی‌فهمم... به دیوار تکیه زد تا سقوط نکنه و خودش رو در آغوش گرفت. تنش یخ بسته بود. -‌ چی رو نمی‌فهمی؟ نمی‌خوامت! . . . *Persian Translation *Original Story By: @purpledandeli0n

    Completed