Unknown | WOOSAN
دوتا پسر که یکیشون مجبور به قایم کردن خود واقعیشه و یکی دیگه نمیتونم از گذشته اش بگذره ژانر: رمانتیک، انگست، امپرگ، امگاورس
دوتا پسر که یکیشون مجبور به قایم کردن خود واقعیشه و یکی دیگه نمیتونم از گذشته اش بگذره ژانر: رمانتیک، انگست، امپرگ، امگاورس
- با وجود شکمم بامزه بنظر نمی رسم؟ از اونجایی که همه بچه ها رو با شکم گرد دوست دارن و میگن بامزه ان + گاهی، بنظر میرسه حتی از منم بزرگتری - واقعا؟ بالغ بنظر میرسم؟ + منظورم اینکه، این رفتارت باعث میشه پیر بنظر برسی ' داستان دو دختر بامزه و حاضر جوابه که گاهی باعث میشن پدرهاشون به اینکه نکنه توسط یه روح شرور تسخیر شده...
کامل شده هم خونه ها 🏠 کاپل : سونگجونگ ، ووسان ، یونگی ، جونگسانگ ژانر : رمنس از خستگی داشت هلاک میشد، چشماش میسوختن از بس خوابش میومد، ساعت از نیمه شبم گذشته بود و هنوز دوستای سان مشغول خوردن و نوشیدن بودن. سونگهوا به سان نزدیک شد، پسر جوان حسابی مست بود، بطری که داشت به سمت دهنش میبرد و از دستش گرفت :بسه دیگه من...
"سان میشه فقط یک بار بلایی سر خودت نیاری؟" سوالی که جوابش واضح بود رو همیشه از روی نگرانی و عادت از دوست پسری که مقصر زخم های تنش نبود میپرسید و همیشه هم انتظار داشت که یک جواب خوب گیرش بیاد اما چی میشه اگه ایندفعه سان کمی زیادی روی کنه؟ باز هم وویونگ به یه غر زدن صدا رضایت میداد؟
تهیونگ و جونگ کوک با هم ازدواج کردن ولی جونگ کوک هیچ علاقه ای به زندگی با تهیونگ نداره... از این رو دختر دایی کوک که عشق اولش هم محسوب میشه با اینکه میدونه اون ازدواج کرده داره از آمریکا برمیگرده تا با هم نامزد کنن... . . + فقط میتونم از قلبم خواهش کنم که ببخشتت و ازت متنفر نباشه . + دیگه هیچ حسی بهت ندارم... میفهمی؟ ...
یونگی:ببخشید اقای جانگ میشه یه لحظه بیاید بیرون؟ هوسوک:میبینی که سرکلاسم زنگ تفریح بیا دفتر دبیران سرشو توی کتاب ادبیات توی دستش برگردوند و به قصد ادامه درس دهنشو باز کرد اما همون موقه صدای یونگی دوباره اومد. یونگی:لطفا خیلی بیچاره خواهش کرد و تنها چیزی که نصیبش شد چشمای کلافه و کمی عصبی الفاش بودن. هوسوک:یونگی کلافه...
نامجون واقعا از زندگی ای که تونسته با جفتش بسازه راضیه و مطمئنه بچه هاش خوب بزرگ میشن . اما خب ... هیچوقت ممکن نیست حدس بزنید زندگی ممکنه چه چیزایی رو برای روز بعدتون آماده کرده باشه ! . . . کاپل : ناممین ، کوکوی ، چانبک ، جین×دختر ، یونگی×دختر ژانر : امگاورس ، زندگی روزمره ، کمدی ، رمنس
[بچه ی من معجزه است || My baby is a miracle]✨ |COMPLETE| تهیونگ و جونگکوک چندسالیه که ازدواج کردن و زندگی فوقالعاده عاشقانه ای دارن اما وقتی تهیونگ متوجه ی علاقه ی بی حد و مرز همسر عزیزش به بچه ها میشه میتونه دست رو دست بزاره تا زندگیشون از هم بپاشه؟! بچهی من معجزهست کاپل:کوکوی،یونمین ژانر:رمنس، امپرگ، فانتزی، اسما...
𝙊𝙢𝙚𝙜𝙖𝙫𝙚𝙧𝙨 - 𝙍𝙤𝙢𝙖𝙣𝙘𝙚 - 𝘾𝙤𝙢𝙚𝙙𝙮 - 𝙁𝙡𝙪𝙛𝙛 - بابای من آلفاست، قربونش برم خیلیم خوشتیپه. بابای تو هم به عنوان یک امگا چیزی از زیبایی کم نداره، در نتیجه... + صبر کنید ببینم، شما دوتا وروجک که برای باباهاتون نقشه نکشیدید؟ - عمو این تنها راهیه که برای درست کردن وضعیت برامون باقی مونده! .... تهیونگ ام...
[ در حال آپ ] تهیونگ برای آروم کردن پسری که توی کافه موردعلاقهاش داره گریه میکنه پیشقدم میشه، ولی چی میشه اگه اون پسر یکی از معروفترین آیدلهای کره باشه؟ اسم داستان: Secret Friend [ دوست مخفی ] کاپل: Vkook ژانر: عاشقانه | فیکچت | طنز
نام: حقیقت نگفته_ خیانت [کامل شده] ژانر: امگاورس_کمدی_درام کاپل: کوکمین_ هوپوی_نامجین همه اش از خودش میپرسید اگه برمیگشت به عقب باز هم همون انتخاب هارو میکرد؟ باز هم به خاطر چیز های بی ارزش زندگی گذشته اشتباه میکرد؟ باز هم خیلی هارو از خودش میروند؟ باز هم چشم رو اشتباهات بقیه میبست؟ #TTUU
من با یه بچه تصادف کردم؟ جئون جونگ کوک یه مست حواس پرته که با موتور سیکلتش تو شهر ول میچرخه، چی میشه اگه یه شب که حواسش نیست بزنه به یه نفر و اونو به خونه اش ببره؟ کاپل:کوکمین ساب کاپل:تهجین، سپ ژانر:فلاف، اسمات، رومنس cover by:@strawbunnycuti
کاپل اصلی: کوکمین🐰🐣 کاپل فرعی: یونته🐱🐻 خلاصه: جیمین فقط یه نفر رو توی زندگیش داشت، تهیونگی که از زمان دانشگاه میشناخت، پدر و مادرش رو به یاد نداشته، نه اسمی ازشون میدونست، نه عکسی ازشون داشت... زندگی آروم و ریتمینگ جیمین با ورودش به عنوان منشی به یه شرکت از بین رفت، عشق... باید شیرین باشه ولی... چرا برای اون دردن...
جونگ کوک و تهیونگ یه سال و نیمه که بخاطر شرکت باهم ازدواج کردن و حالا خانواده هاشون میخوان مطمئن شن که اونا عاشق همن... ژانر : روزمره ، اسمات ، لیتل کمدی ، رمنس کاپل : کوکوی ، ویکوک ( ورس ) Best ranking : #1 gay #1 kimtaehyung #1 jeonjungkook #1 fiction
Ice Cream Shop مغازه بستنی فروشی ᯾᯾᯾ 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝒌𝒐𝒐𝒌𝒗 𝑺𝒊𝒅𝒆 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆 : 𝒚𝒐𝒐𝒏𝒎𝒊𝒏 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆 : 𝒐𝒎𝒆𝒈𝒂𝒗𝒆𝒓𝒔 , 𝒓𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆 , 𝒔𝒎𝒖𝒕 , 𝒎𝒑𝒓𝒆𝒈 تهیونگ امگایی که صاحب یه مغازه بستنی فروشیه... جئون جونگکوک الفایی که پدر مجرده. طی اتفاقی اونا همدیگه رو تو اون مغازه میبینن و چی میشه هانول...
مسئله سکس نیست! ::::.... اونها، دو تا بیمار جنسی بودند... و فکر میکردند هیچ چیز ممکن نیست از سکس اونها جذاب تر باشه! ولی حالا هیچ چیز اونطور که فکر میکردند پیش نرفته بود.... و داستانی که خیلی وقت پیش فکر میکردند قراره دَرِش "همه چیز درباره ی سکس باشه" ، حالا به همه شون فهمونده بود که "مسئله هیچوقت سکس نبوده!" ~°~°~...
من کشتمش این بهترین تصمیمی بود که تو کل زندگیم گرفتم شاید قبل از شروع این فیک، قضاوتم کنید اما قسم میخورم که اگه بدونید باهام چیکار کرده برای کشتنش تحسینم میکنید! من کشتمش و امشب از همیشه سخت تر بود چون تیزی تبر،کند شده بود _نویسنده: دل ژانر: امپرگ/انگست/اسمات/جنایی و... شخصیت های اصلی:کوکوی به همراه اعضای استری کیدز ...
⛓برده تهیونگ بودن گردن کج میخواد و زبون کوتاه! ⛓چیزی که جونگکوک نداره... ---------------------------- - پس شاه دزد تویی! به کاهدون زدی... من هیچی ندارم! + تمام چیزی که میخوام رو به رومه... شاه دزد؟ گوشای من فقط باید کلمه ددی رو از زبون تند و تیزت بشنوه جونگکوک... --------------------------- + وقتی میخوای به یکی بگی...
بیا بیرون، نمیای نه؟پس خودم میام و از اون اتاق لعنت شده میارمت بیرون! ته در رو باز کن میگم این در کوفتی رو باز کــــن چرا من رو نمیبینی؟ نمیبینی همینجوریش هم نابود شدم؟ در رو باز کن اون اتفاق شوم... اون اتفاق من هم نابود کرد ولی بیا دیگه دعوا نکنیم ازت خواهش میکنم. _نویسنده: دل ژانر: امگاورس،انگست، درام شخصیت های اصل...
{ ؋ـاکـ بـہ سَـرنِـوِشـتـ } تهیـونگـ امگایـے کـہ دسـتـ سرنـوشـتـ بــےرحم افـتـاده. چـے مـےشـہ اگـہ الهـہ مـاه، براے امگاے برگزیـده خـودشـ دوتـا جفـتـ انـتخـاب کنـہ؟ همـانـم دوقـولـوهـاے جئـونـ؟ آیـا سرنوشـتـ باهـاشـ سـاز خـوبـ مـےزنـہ؟ یـا بدتــر باهـاشـ لـج مےکنـہ؟ آیـا پیـدا شـدنـ جفـتـهاشـ مـوجـبـ تـرمیـم زخـمـه...
| کامل شده | دوستدخترم نود اکسش رو برای من فرستاد، میخوای بدونی بعدش چیشد؟ • ویکوک آیو | چت استوری • کمدی، رقابتی، توییتر، زندگی روزمره، عاشقانه و اسمات!
جونگوکِ دانشجو نمیدونست زندگی ساده و بی دردسرش به وسیلهی رئیس مافیای نیویورک به تاریکترین سمت و سوی ممکن کشیده میشه. از همون شبی که بهترین دوستش جلوی چشماش به قتل میرسه. ژانر: عاشقانه، درام، مافیایی، اسمات کاپل: ویکوک تلگرام نویسنده: taekooki_lvee
کاپل اصلی: کوکوی کاپل فرعی: هوپمین خلاصه: تهیونگ امگاییه که از نظر مالی خیلی تحت فشاره... و این موضوع باعث میشه که پا بزاره روی خط قرمزش... خوابیدن با آلفایی که جفتش نیست! برای پول!... چی میشه که جونگ کوک، آلفای کمیاب و رئیس یکی از قویترین پک های کره زمین، توی یه بار، رایحه جفتش رو حس کنه و اون رو توی بغل یه آلفای غر...
همه چیز درباره ی سکسه! ::::.... ما ، دو تا بیمارِ جنسی ایم. چی میتونه از سکسِ ما جذاب تر باشه؟ :) ~~~ ~~ موقع سکس اکثراً باتم زیرِ بدنِ تاپ قرار میگیره... ولی فقط کمی تفکر و واقع بینی لازمه تا هر دوی اونها به این اعتراف کنند که در واقع ، این شخصِ باتمه که روی تخت به تاپ سلطنت میکنه! :) ~~~ ~~ ژانر : ( روانشناسی جنسی...
[ یونووی ] پایان یافته ژانر : ایو / روزمره / تکست / توییتر / حاوی اسمات / RPF کاپل : اصلی ؛ کوکوی - فرعی ؛ یونمین جئون جونگکوک، بوکسر جذابی که کیم تهیونگ، یکی از معروف ترین خواننده های کره رو نمیشناسه! چی میشه اگه تهیونگ متوجهی یکی از توییت های اون فاکر بشه و روش کراش بزنه؟
{Completed} جونگکوک از ازدواج با همچین هیولایی میترسه. خیلی ها ازدواج اجباری جونگکوک با تهیونگ برای برقراری صلح بین دو مافیا رو مثل یه موهبت میدونند ولی از نظر خودش سرنوشتش محکوم شده و به نابودی رسیده. هیچ راه فراری از این قرارداد ازدواج اجباری و برنامه ریزی شده وجود نداره؛ قطعا تهیونگ تا آخر دنیا به دنبالش میگشت...
عشق بین دو معلول چیز خاصیه مخصوصا اگه چیزی رو نداشته باشن که دیگری داره مثل عشق یه کور و لال اما چی میشه اگه یکی از اونا دیگه معلول نباشه ؟ ● نام فیک ~> صدای او چشمان من ○ ژانر ~> روانشناسی ،انگست، رمنس ● نویسنده ~> sara ○ کاپل اصلی ~> ویکوک هپی اندینگ
کاپل اصلی: نامجین کاپل فرعی: سپ«ورس» خلاصه: نامجون پسر رئیس جمهوره کره، توسط پدرش تهدید میشه که اگر با دختر نخست وزیر ازدواج نکنه و یا صاحب وارث نشه، تمام زحمات نامجون رو به باد میده و نامجونی که خودش شرکتش رو بالا کشیده رو نابود میکنه، نامجون دنبال رحم اجاره ای میگرده که یه شب... ژانر: عاشقانه، اسمات، انگست، امپرگ St...
Vkook/kookv [completed] 《صد بار بهت گفتم تو کابین خلبان نباید سیگار بکشی...حرف حساب حالیت نمیشه انگاری؟...بلند شو برو بیرون.》 《اه کیم...با این طرز نگاه کردنت فقط اون پایینیه که واست بلند میشه》 ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 《بیاین بریم تو دنیای میلیاردرای دلاری... هوم؟ زندگی سرشار از زرق و برقشون... کسایی که حتی با دلار س...