Select All
  • 🌸Little bloom 🌸
    11.4K 2.1K 13

    زمانی که جیسونگ برای اینکه کراشش رو ببینه مجبورش کرد به مهمونی که اعضای دانشگاه هنر ترتیب داده بودن بیاد ، فکرشم نمیکرد عشق زندگیشو اونجا ببینه ! نمیدونم .ولی تا به خودم اومدم دیدم ازت خوشم میاد وحتی شاید عاشقت شدم ؟ نمیدونم . شاید برات عجیب باشه ... چطور یه نفر میتونه تو این مدت کم عاشق بشه . ولی من تو این مدت کم عاش...

    Completed  
  • Ice Castle(Changjin)
    15K 2.7K 32

    Ice Castle توضیحات فیک قصر یخی فیک کامل شده. کاپل های : چانگجین، مینسونگ، چانلیکس ژانر: رمنس، امگاورس، ام پرگ، اسمات، دراما. مقدمه : هیونجین یه دانشجوعه که برای استخدام شدن به عنوان پرستار بچه پرونده اش رو کمی دستکاری میکنه و قبول میشه. وارد یه قصر میشه. قصری که صاحب اون و تک فرزندش روح هاشون در اون یخ زده. اما هیونجی...

    Completed   Mature
  • But I'm a boy {Mpreg} [ Persian Translation ]
    116K 13.2K 28

    "تبریک میگم اقای استایلز، شما حامله این!" "اما من پسرم!" "خب درسته... نه، نه از نظر تکنیکی" Written by @throughthedark97

    Completed  
  • Our Destiny (L.S)
    1.1M 127K 134

    "من اسمش رو گذاشتم.... . . . سرنوشتِ ما..."

    Completed  
  • Forever And After [L.S|Mpreg]
    23.3K 5.2K 24

    جایی که لویی توی یه آموزشگاه موسیقی کودکان کار می‌کنه و هری یه تتو آرتیسته که همراه با گربه‌ـ‌ش اولی، یه زندگی آروم و بی سر و صدا داره. به علاوه ی این که هر دوتای اون ها برای تشکیل خانواده و داشتن بچه های کوچولو، یه کم زیادی اشتیاق نشون می‌دن. _______ " فهمیدم عشق یه عکس یادگاری نیست. عشق یه کالای مصرفیه، نه یه چیز پس...

  • SHIT! I'm Pregnant. || L.S AU
    36.3K 4.7K 21

    هری استایلز وقتی تاریخ مرگشو از بیمارستان دریافت کرد، کارهایی که قرار بود تو این دو ماه انجام بده رو خیلی وقت پیش مثل لیست نوشته بود. ولی وقتی نوبت به عمل کردنشون رسید، سرنوشتشو کاملا تغییر داد. Tops!Louis Bottom!Harry Larry Stylinson AU Fanfiction

  • Secrets (larry mpreg) | Complete
    20K 2.6K 9

    [ C O M P L E T E D ] وقتی لویی نمیدونه هری حاملهست و هری برای بچه نامه مینویسه. © All Right Reserved @heartfullofharry [Persian Translation] Translated by: @IWontBeTheOne

    Completed  
  • Angry(l.s)
    87.8K 9.6K 39

    _می دونم اونجایی لو اون زمزمه کرد درحالی که به سمت پسر عصبانی میرفت. _من اینجا بهت نیاز دارم.منو بچه بهت نیاز داریم

    Completed