Select All
  • Midnight With Him" [Ziam]
    16.3K 3.3K 43

    درحال آپ "🌿☁️ "نشسته روی تک صندلی انتهای دنیا مغموم و پریشان ، رها شده بودم از بین تمام آدم های دنیا از بین تمام رهگذر های بی خبر از سکوت های آغشته به فریادم ، تو صدایم را شنیدی ... تو دستم را گرفتی مرا از تمام کوه ها بالا کشیدی هنگامی که تمام طناب ها پوسیده بودند بار ها به این فکر کردم زندگی ارزش این همه درد را...

  • son of the Dawn [Z.M] [L.S]
    9.7K 2.2K 26

    《تو پسر سپیده‌دم هستی.نیمه آدمیزاد و نیمه اژدها.کسی که خدایان کهن و بر حق رو از زندانشون آزاد میکنه و نژاد آدمیزاد رو به خفتی که لایقشه میرسونه.》 زین به عنوان پیشکار ملکه وارد دربار میشه.جایی که لرد لیام پین،عموی پادشاه، از خیره شدن بهش ابایی نداره و اتفاقات شومی در شرف وقوعه.زین رازی داره که نباید فاش بشه؛رازی که اون...

  • Delusion ~ Atusa20
    6.9K 1.7K 8

    [ از پایگاه فضایی CL2030 ؛ زین مالیک هستم این پنجمین ماموریت من در فضاست، اسم ماموریت ZM2018، این شاید آخرین ماموریت من و افرادم باشه ما در حال حاضر در حال ورود به ایستگاه هستیم اگر همه چی درست پیش بره هفته ی دیگه توی خونه ایم...پایان پیام ]

    Completed   Mature
  • Daddy And Love / Ziam ~ By: Atusa20
    15.3K 2.4K 6

    اسم من زین مالیکه... من با پسرم دیون مالیک که چهار سالشه زندگی میکنم حدود چندماهه که با همسایم لیام پین قرار میذارم پسرم و لیام رابطه ی خیلی خوبی دارن اونقدر که گاهی حس میکنم فراموش شدم و اون دوتا بیشتر اوقات با همن... دیون از رابطه ی من و لیام خبر داره و لیام رو مادر خودش میدونه و لیام اینو خیلی دوست داره a Ziam Ma...

    Completed  
  • Betting/ziam ~ By Atusa20
    100K 10.9K 24

    جایی که لیام استاد هات زینه! زین پسریه که سر خوابیدن با استادش شرط میبنه لری هم داره ولی کم داستانی شاید کوتاه از زیام !completed! ---- Start : 1st jan 2018 End : 28st jan 2018

    Completed  
  • Free Fall /Ziam~ By Atusa20
    246K 33.8K 77

    +چند وقته تو آموزشی ای؟؟ -سه ماه! یه پک به رول ویدش زد +از اینکه منتقل شدی ناراحتی؟ -نه ولی دوست دخترم میگه خیلی از ما دوری! +ما؟ -آره دیگه دوست دخترم حامله است!! #1 in fanfiction --------- Start : 28 jan 2018 Compelet: 19 july 2018

    Completed  
  • Diplomat ~ by : Atusa20
    194K 33.2K 63

    -من نخست وزیرم لیام...این مسخره بازیو تمومش کن +تو نخست وزیری منم همسر نخست وزیرم...این بحثم همینجا تمومه a story by : Atusa20 No. 1 in fanfiction 😎

    Completed  
  • I'm Not Yours {ziam}
    211K 28.6K 44

    Highest ranking : #2 in Fanfiction _تو متعلق به منی +اشتباه میکنی . من متعلق به تو نیستم . من متعلق به هیچکس نیستم !

    Completed  
  • Give me love (new)
    528 63 2

    رویاها همیشه قشنگن همیشه یاد آور و خواستنِ چیزهایی هستن که دوستشون داریم، اما مال ما نیستن و ممکنه هیچوقتم نشن. آدمای رویا پرداز همیشه دنیاشون از بقیه جداست، همیشه رنگارنگ و قشنگه، چون با افکار و احساسات خودشون ساخته شدن؛ پر از چیزای خواستنی. همیشه چیزهایی که حسرت به دست آوردنشونو دارن تو مغزشون قدم برمیداره درسته زج...

  • ziam short story translate
    341 65 2

    anonymous43 ترجمه ی شورت استوری های زیام امیدوارم خوشتون بیاد و لذت ببرین و حمایت کنین

  • Like Peter Pan (Ziam Mayne)
    40.7K 4.9K 22

    [ COMPLETED ] زرد و قرمز باهم گره میخورن، ولی اینجا توی یه جهان دیگه... All deserved rights to the rightful owner of the original fanfiction.

    Completed   Mature
  • Same mistakes Ziam
    185K 32.8K 79

    اکنون کجاست؟ چه می کند؟ کسی که فراموشش کرده ام!🧿

    Completed   Mature
  • Sunrise In Hollywood(Z.M)
    117K 17.4K 76

    _اسمشو چي ميذاري؟ بدگماني يا واقعيت؟ +من بهش ميگم توطئه

    Completed  
  • Blue Dreams Store
    7.1K 1.9K 13

    هرکسی دنیا رو جوری میبینه که خودش دلش میخواد؛ دنیای ینفر سیاه، دنیای یکی بنفش و هر آدمی، زندگی رو یچیز میبینه؛ اما اون پسر زندگی رو توی کوچکترین چیزها پیدا می‌کرد. چیزهای کوچیکی مثله سطل رنگ ابیش و بوسه های اون مرد Ziam short story

  • Nyctophile"2"
    2.2K 405 7

    [متوقف شده.] و قسم به نیمه‌ای از شب که اهریمن درون من تنها درمیان آغوش تو تبدیل به قدیسه‌ای پاک می‌شد... •Dark •Liam top ⚠️این داستان شامل محتوای دلخراش می‌باشد، و صحنه های باز شکنجه است. - این داستان BDSM نیست! Cover by: rain.bow_grl

  • Always There For You - Ziam Mayne
    28.7K 3.3K 29

    [ COMPLETED ] "بمون" زین ناامیدانه زمزمه کرد و لب هاشو به شقیقه ی لیام فشرد انگار میتونست دردی که داشت توی وجودش بیشتر و بیشتر میشد رو کم کنه. ولی اون نمیتونست و مهم نبود چقدر سخت تلاش میکرد، اون نمیتونست کاری کنه که لیام بمونه... • اخطار: این فنفیک ممکن است قلب زیام شیپر شما را به درد بیاورد :)) Original Larry fanfic...

    Completed   Mature
  • eternal war جنگ ابدی
    36.5K 6.5K 47

    [کامل شده] ziam 🔞 حالا اون اینجا بود ... در حالی که از دست رفتن باکرگی پسر ۱۶ ساله رو به روش رو تماشا میکرد ... بدون اینکه حرکتی کنه ‌‌‌... بدون اینکه نجاتش بده. **اسامی ذکر شده در داستان هیچ ارتباطی با اشخاص در دنیای واقعی ندارند و صرفا ، برای درک و لمس بهتر داستان به عاریه گرفته شدند**

    Completed  
  • ALEKTO [ziam]
    672K 88K 83

    ❌ Warning For Violence And Sexual Abuse ❌ مُعتــاد بـه بـویِ نِفــرَتـِت نـیـازمَـند بـه آتـشِ چِشـمـات 👁 Addicted To Your Hate In Need For Your Fire 🔥 . . . . . . . . [ Under This Body U Can Wish U Were Dead Instead Of Touching And U Can Wish To Be Alive One More Second To Breath His Hate ❗️]

    Completed  
  • fool for you(book2&3) (ziam)
    204K 31.8K 63

    اونا تا ابد به خوبی و خوشی زندگی کردن اما به این آسونی هام نبود

    Completed   Mature
  • Feel Me
    169K 15.5K 55

    @SAaraah__1995

    Completed   Mature
  • FOOL'S GOLD
    9.9K 1.7K 14

    هستی اما کم‌رنگ... حرف می‌زنی اما تلخ.‌‌.. محبت می‌کنی اما سرد... چه اجباریست به دوست داشتنِ من؟!

    Completed  
  • My Love
    95K 6.5K 38

    لیام : من دوست دارم زین : شوخیه جالبی بود لیام : من شوخی نمیکنم تو چی ؟ زین : متاسفانه منم دوست دارم لیام : تا ابد دوست دارم عشق من (my love ) زین : منم دوست دارم عزیزم

    Completed  
  • Here you are [z.m_l.s]
    126K 16.6K 53

    محتواي +١٨ داره و لطفا اگه دوست نداريد نخونيد.. هیچوقت نمیتونست چشماشو، اون لحظه که بهش سرزنش تلخی میزد از یاد ببره.. چشمای افسونگری که تهدید کننده و وعده دهنده اونو به بازی گرفته بود... دوگوی سبز جذاب و پر حرارتی، که همه هستی لويى رو تا اونجایی که از فکر بشر عاجزه به سمتش میکشید..

  • Forgive me sunshine [Completed]
    43.8K 4.7K 62

    "-مطمعنى كه پشيمون نميشى اگه همه چيز و فراموش كنى؟ +وقتى آسمون پر ابر ميشه روشنايى نميتونه مسيرش و پيدا كنه ليام..." ليام پين سرگرد بيست و شش ساله اداره اگاهي و زين مالك يكى از بهترين معمارهاى لندن،سرنوشت اونها رو تا مرز جنون ميبره و در نهايت لذت براشون ابرهاي سياه و بوجود مياره اونا ميتونن ابرهارو ناپديد كنن و اسمون...

    Completed  
  • Hickeys || Ziam
    756K 32.3K 33

    "Daddy..."

    Completed   Mature
  • Behind the mask(ziam AU)
    76.4K 13.7K 35

    وقتی که اون ماسکش رو برداشت اتفاقات زیادی افتاد. اما تنها چیزی که لیام میتونست ببینه چشمای عسلی اون بود و از همون موقع همه چیز عوض می‌شد. لیام مطمئن بود زندگیش قراره عوض بشه.

    Completed   Mature
  • •Λsian BOҰ•
    122K 20.4K 53

    ل-هی آسیایی ز-ولم کن ! ل-انقد ازم فرار نکن !

  • Trouble mark •|L.S•|•Z.M|• COMPLETED
    354K 59K 79

    Highest ranking : #1 in fanfiction -خدای من... تو بلدی خفه شی? -باور کن نه!

    Completed  
  • You And I ◦ZIAM◦completed
    184K 15.7K 59

    |همه احساس من توی تو خلاصه میشه و منم احساسمو زندگی میکنم|

    Completed  
  • sour apple [Z.M]
    147K 23.6K 129

    [Complete] صداش پیچید که گفت: من حتی صدای نفساتو میشناسم چرا این موقع از شب بیداری بیب؟ خواب بد؟ جواب ندادم فقط دستمو محکم جلوی دهنم گرفتم و تا صدای هق هقم بلند نشه لیام دوباره گفت : تو جات توی بغل منه منم بدون تو خوابم نمیبره.... عزیزم برگرد... هرجایی که هستی خونه ی تو نیست.... برگرد خونه ت میشنوی زینی؟ من دوستت دارم...

    Completed