𝗕𝗹𝗼𝗼𝗱𝘆 𝗕𝘂𝗹𝗹𝗲𝘁╺🩸
گلـوله خونیـن🩸 تاریکی، خون و بیماری... صدای جیغ دخترهای جوان و عربده مرد های میانسال گوش های مشتاق ارباب رو قلقلک میداد... خون، قتل و قهقهه های بلند... تمام تنم میلرزید و هراس داشتم... هراس و وحشت از اتفاقی که به نوبت برای دیگری رخ میداد... خون هایی که مکیده میشدند، گردن هایی که بریده میشدند و خون هایی که اسپل...