Selcouth
"عشق قاتل جفتمونه لی تمین. بدون اینکه خودمون بفهمیم با پنبش سرمون بریده میشه فرق من با تو اینه که من از خود عشق میمیرم و تو از ملزوماتش"
"عشق قاتل جفتمونه لی تمین. بدون اینکه خودمون بفهمیم با پنبش سرمون بریده میشه فرق من با تو اینه که من از خود عشق میمیرم و تو از ملزوماتش"
[کامل شده] احساس دلتنگی برای خانه ای که نمیتوانی به آن برگردی و یا هرگز آنجا نبوده ای. این داستان حاوی صحنه های خشونت و تجاوز است ، لطفا با آگاهی بخوانید . با تشکر ❤️
•پادشاه اجساد ، شبحی که در سایه ها محو میشد و یکشنبه آینده ، با جسدی نقش گرفته از خطوط عجیب ، بازمیگشت• وضعیت : در حال آپ couple : 2min Genre : dark , crime , mystery , psychological , angst .
خش خش برگ هایِ خُشک شده هق هقِ ابر های نِفرین شده دردِ قلبِ له شده سویِ چشمانِ خاموش شده و اویی که از لابه لای اشک هایش آخرین ذراتِ امید را به حراج میکشید... گویا دیگر خسته بود چشمانِ خیسش بسته بود ... از میان دست هایش ، امید جان میداد عشق ، نجوا میداد من روایت میکنم دیدار را مشت های بی صدا در غم و آوار را .... م...
وضعیت: تمام شده (چهارمین فنفیکی که نوشتم) [زهرا] ●○●○●○●○●○●○●○●○●○● تو شاهزاده بودی و من گدا تو در آسمان بودی و من در زمین تو شاه بودی و من درویش تو همه چیز بودی و من هیچ چیز!
[کامل شده] - عشق چیزی جز پذیرفتن تفاوت ها نیست، عشق چیزی جز درهم پیچیدن شباهت ها نیست. عشق یعنی تاریکی های وجودت را دیدن، عشق یعنی چشم بر روی روشنی هایت نبستن. عشق سقوط آزادایست بر فراز کوه های اعتمادی که از هم آغوشی قلب تپنده م و چشم های تب دارت بوجود آمده اند. آنهایی که قد علم کرده اند تا مانعی شوند قدرتمند و مستحک...
همه ی آدم ها دلایلی برای انجام کار ها دارن . گاهی این دلایل به اندازه ی کافی قانع کننده هستن که باعث شن عمل انجام شده ، کاری کاملا منطقی و عاقلانه به نظر بیاد و گاهی ، حتی اگه همه ی دلیل ها و منطق های جهان هم جمع بشن ، نمیتونن کاری رو توجیه کنن ، اما هردوی این کار ها ، چه با دلیل و چه بی دلیل ، انجام میشن! درست مثل بم...
کیبوم جراح هاناهاکیه، کسی که سال هاست گل های قاتل عشق رو از بدن بیمار ها بیرون میکشه و فکر میکنه عشق بیهوده و بیرحمه. اما نمیتونه عشق خودش به جینکی رو نادیده بگیره...
[ این داستان ناکامله و اصلا مشخص نیست کی نوشته بشه ] - تکبر، طمع، شهوت، حسادت، خشم، شکم پرستی، تنبلی. اینا گناهان کبیرند. و من تمامشو، مثل کلکسیون افتخاراتم جمع کردم - ꧁.............................꧂ اخطار: اسمات ژانر: اسمات، رئال «قصه ای روزمره از هفت گناه کبیره»
مینی فیک ۸ قستمی «چویی» 🍁تومین 🍁 مافیا- رمنس [قدرته که، حق انتخاب میاره. تو باور میکنی چیزی به نام آزادی وجود داره و همه میتونن سرنوشتشون رو انتخاب کنن؟]
-داستان کوتاهِ سه قسمتی 🖊تومین 🖊 اجتماعی تاریک ⚠️ دارکنس بخشی از داستان: " درخت کاج پشت پنجره اتاق، با باد شدید زمستانی قامت خم میکرد و میلرزید، مینهو نگاهش کرد «متاسفی برای چی؟ حرفت یا کارت؟» و تمین رد نگاه دوست پسرش را دنبال کرد تا به کاج پشت شیشه رسید «متاسفم که دوست پسرت شدم، که نسبت بهم احساس داری، که پیدام کرد...
کامل شده «حالا چرا طاووس؟» «چون زیبا و دلفریبه.» «فقط همین؟» «...چون هیچ وقت خیانت نمیکنه.»