Seleccionar todo
  • سودای فراموشی
    304 55 3

    انسان های فهمیده تنها یک ارزو دارند فراموشی دانسته هایشان...! oneshot Genre = Angst. Romantic . Drama

  • Blowing Mind (Persian Translation)
    40.4K 4.7K 14

    ❌Original Name: Hoping This Cold Blue Water Scrubs Me Clean And Spits Me Out Again❌ "بمون" هری با ناامیدی زمزمه کرد و لب هاش رو به شقیقه ی لویی چسبوند، طوری که انگار میتونه دردی که اونجا رشد میکرد رو تسکین بده. ولی اون نمیتونه درد رو متوقف کنه، و مهم نیست که چه قدر تلاش کنه... اون نمیتونه کاری کنه که لویی بمونه.

    Completa  
  • Blasé ➳ l.s. (persian translation)
    149K 25.5K 57

    من تمومش نمیکنم، تا وقتی که اون مال من شه‌.

    Completa  
  • 𝐤𝐞𝐫𝐟𝐮𝐟𝐟𝐥𝐞 𝓵.𝓼 [𝓶.𝓹𝓻𝓮𝓰]
    4K 779 19

    [completed] اگر میدونستم یخ چشم هات اینچنین من رو گرفتار میکنه.. هیچوقت نگاهت نمیکردم عزیزم..

    Completa   Madura
  • ANIMA GEMELLA | L.S
    6K 1.4K 15

    ◇ COMPLETED تو هیچوقت به التماس‌هام گوش نمیدادی، وقتی میگفتم : عاشقم نشو لویی، لطفا. ◇ خلاصه کتاب : هری و لویی در یک بازه‌ی زمانی گم شده همدیگه رو می‌بینن و تلاش می‌کنن روزهای گذشته رو به یاد بیارن، هر روز میگذره و اونا پازل بهم ریخته‌ی خاطراتو باهم بازسازی می‌کنن، و زمانی که به اخرین تاریخ فراموش شده می‌رسند، تیکه پا...

    Completa   Madura
  • Sunday[L.S] [Completed]
    12.9K 3.8K 20

    "بهاران ز شوق زمزمه ی ارغوان عشق برایت، تمام شب دیده بر هم نخواهم گذاشت. تو ای سپیدار سرخ، تو ای معنای "بودن" میان شیون های آسمان، چه بگویم ز تو؟ ز این برهان خاموش، که چه وسعتی دارد این حجم از نبودن! و تو ای خورشید طلوع نکرده ی من، کجا مانده‌ای؟"