Reflection [ Theo x Liam]
لیام، تئو، میسن و کوری بعد از اینکه ماشین شون پنچر میشه برای اینکه شب رو به صبح برسونن، وارد یه خونه ی متروکه ی کنار جاده ای میشن. بعد از اون شب همه شون خواب های عجیبی می دیدن. اما هرچقدر که کابوس های لیام بدتر میشد،همونقدر هم حال تئو بدتر میشد و درحالی که دنبال جوابی برای مشکل شون میگشتن متوجه رازی شدن! اینکه چرا ب...