Survivor
-مشکلی ندارم چیزی که الان مهمتره اینه که با این جادو چیکارکنیم -میشه باهاش جنگید -چطوری ؟ -بازمانده ژانر:فانتزی،اسمات کاپل:یونمین،ویکوک،نامجین وضعیت:کامل شده
-مشکلی ندارم چیزی که الان مهمتره اینه که با این جادو چیکارکنیم -میشه باهاش جنگید -چطوری ؟ -بازمانده ژانر:فانتزی،اسمات کاپل:یونمین،ویکوک،نامجین وضعیت:کامل شده
C O M P L E T E D جیمین عاشق آواز خوندن و رقصیدنه. اما از شانس بدش توی شهری به دنیا اومده که خوندن، رقصیدن و آهنگ ساختن جرمه! مدت هاست که یه آهنگ به طور ناگهانی توی ذهنش اومده. حتی خودش هم نمیدونه که چجوری اون آهنگ به ذهنش خطور کرده و دوست داره هر روز اونو بخونه. فقط میدونه که به همراه یه تکه از آهنگ، ملودی دلنشینی رو...
داستان عشقه چهار عضو بی تی اس...🏳️🌈🦋 ★COUPLE:تهجین،یونمین ★WRITER:@sookjinho ★GENRE:رمنس،ریل لایف،زندگی روزمره ★UP:کامل شده _میدونستی من هنوز نمیدونم چرا قبولم کردی؟ _فقط چون دوست داشتم.و چون اگه مغز از کار بیافته،هنوز اعضای بدن سالمن؛اما اگه قلب نزنه همه چیز تموم میشه... #taejin _____________________________ _...
🔞 -سرورم ... آه... نتونست جملش رو کامل کنه وقتی یونگی زبونش رو آروم روی شاهرگ پسر کوچکتر کشید و بطور ناگهانی گردنش رو گاز گرفت و باعث ناله ی بلند تر جیمین شد. +تو... توی لعنتی... میدونی هربار که برای من میرقصی من رو به جنون میکشی... مطمئن باش نمیزارم اینبار بهت آسون بگذره! صدای دو رگه و خشن و در عین حال زمزمه وار یون...
Complete #yoonmin #Vkook برقص روی تیغ این صحنه برای ماست و اگه تمام شدیم جاودانه خواهیم شد ! چشمم رو آینه ات کن بهم بگو که توی صورت غمگینت میبینی که چطور غم تورو مثل فرشته ای پاک قالب داده بهم بگو که از لا به لای ترک های قلبت ... نور بکر عشق رو میبینی بهم بگو ... چشم من هر چه در تو دید طیف های زیبایی بود. پارتی از...
Star Renaissance _ زود باش کتابا رو رد کن بیاد حرفاش باعث شد ابرو های جونگ کوک بیشتر بالا برن _ کدوم کتابا ؟؟ پسر بی توجه به تعجب اون از توی جیبش مقداری پول در آورد دست جونگ کوک رو گرفت گذاشت کف دستش _ زود باش پسر من وقت ندارم جونگ کوک اخماشو تو هم کشید و دست پسره رو پس زد _ هی من نمیدونم راجع به چی حرف میزنی پ...
ابتدا هیچ بود و هیچ، سپس خاموشی و جاوادن و بعد از آن سرزمین متحد.. اتحادی بر علیه عشق. نگاهم به آن طرف میدان افتاد، چشمانش مرا طلب میکرد و لبانش نامم را بر لب میآورد. نگاهم را دزدیدم، به سرزمینم چشم دوختم و بعد از آن به زمین سرد. دیگر چیزی برای از دست دادن نداشتم، از آسمان خون میبارید و میدان بوی خاک خون خورده مید...
Cover by: Ziiiyo 🌟🖤 جیمین، یه کارمند بانک بیست و هفت ساله، زندگی نسبتا خوب و آرومی داره. مادر و برادری که هرچند دور ازش زندگی میکنند ولی رابطه خوبی باهاش دارن، جونگکوک دوست جوون و پرانرژیش که هر روز برای دویدن های صبحگاهی بیدارش میکنه، قرار های هر از چندگاهی که با آدمای جالب و خوش صحبت میره، بازیهای فوتبال آخر هفت...
پارک جیمین چهارده ساله دیوونه ی عکاسی دارکه و موفق میشه با کاراش اسطوره اش مین یونگی رو تحت تاثیر قرار بده و شاگردش بشه توی این راه اون ادمهای جدیدی رو ملاقات میکنه و احساس میکنه خوشحاله ولی این واقعا همه ی اون چیزیه که جیمین قراره باهاش رو به رو بشه؟
تو جامعه ای که رنگ خون تعیین کننده ی طبقه ی اجتماعیه نمیشه دنبال عدالت گشت. شعار مدرسه ی ما این بود... درد زیباست. - پارک جیمین
یونگی یه مامور مخفی و به اجبار باید از یه جوجه تخص مواظبت کنه این جوجه تخص معروف ترین بازیگر کره ست و از طرف خانوادش طرد شده بخاطر گرایشی که داشته پدر و مادر یونگی توی یک تصادف بعد 13 سالگی یونگی میمیرن و به طرز وحشتناکی دوتا پسرشون فقط زنده میمونن یونگی و جونگ کوک &اهههه داداشییییی _طاقت بیار الان میکشمت بیرون &م...