You should not touch anyone
ته: من دیوونه میشم وقتی کسی بهت دست میزنه پس نزار کسی لمست کنه.. ژانر:امگاورس کاپل:ویکوک،تهکوک سیکرت کاپل🤐
ته: من دیوونه میشم وقتی کسی بهت دست میزنه پس نزار کسی لمست کنه.. ژانر:امگاورس کاپل:ویکوک،تهکوک سیکرت کاپل🤐
𖤍 Couple : Vkook 𖤍 Genre : Mafia_romance_smut_Psychology - چرا باید همچین حسی بهت داشته باشم ؟چیزیه که نمیتونم بگم...نمیتونم توضیحش بدم. - تو توی من چی میبینی تهیونگ ؟ - نور جونگکوک...خیلی زیاد...هرگز همچین نور درخشانی ندیده بودم. هربار که میکشت، مرگ رو ملاقات میکرد .از نزدیک. مردمک چشمهای قهوه ای رنگش،به نرمی گشاد...
⟮ شبی که تهیونگ به دیدن جونگوک اومد و ازش خواست با هم ستاره ها رو تماشا کنن، پسر کوچک تر نمی دونست این آخرین باره که تهیونگ رو می بینه! تهیونگ جرات اعتراف کردن نداشت اما جونگوک بهش این جرات رو داد... اون طلای درون تهیونگ رو دید... ⟯ وانشات ترجمه ای Genre: Angst, Smut, Slice of life, romance
نُوا یعنی چی؟... زندگی اون چند نفر وسط شهر تاریک و بد بو میشه نوا! وقتی که مجبوری عشقت رو با لبای خونیش ببوسی و مزه اشکش رو از روی پوستش بچشی. وقتی که تک تک لحظات تفنگ رو با ترس لمس میکنی و نا امنی تموم بدنت رو به لرز انداخته. نُوا لمس دستای یخ زده همونیه که وسط این جهنم میتونه بهشت رو برات به ارمغان بیاره... . ...
๛ ғᴀɴ ғɪᴄ 「 Bᴀʀᴄᴏᴅᴇ 」 • بارکد ~ Complete • کاپلی° ویکوک - یونمین • ژانر : عاشقانه | روزمره | نقد اجتماعی | انگست ❥•↿#Sevil 💜 #بارکد -•ᴛᴇᴀѕᴇʀ~ یک نفر پشت میله های زندان/ پدری که مرده بود. یک نفر زیر دود و سیگار / خواهری که رفته بود. مرگ هم به سراغشان نمی آمد~ راهش را کج می کرد... پشت چشمی می آمد و می رفت. بارکد تیره...
+قشنگه؟ * فرستادن عکس* seen +میخوام با اون دهنه لعنتیت باسنه قشنگ و سفیدمو بنفش کنی Typing... _فردا با خانواده تشریف بیار مدرسه! taehyung 🔝 ژانر:کمدی،طنز،،توییتر،مدرسه،چت،اسمات کاپل:ویکوک 🚫من نیاز به نقد های بی رحمانه ی شما ندارم خوشتون نیومد فقط از فیک برید بیرون🚫 شروع فیکشن:1401/6/29 پایان فیکشن:1402/1/1
[ هفت حلقه ] پایان یافته ژانر : رمنس / اسمات / فلاف / چندشاتی کاپل : اصلی - ویکوک ، فرعی - یونمین "وقتی ببینمت و ازت خوشم بیاد، کافیه دلم بخواد داشته باشمت، اون موقعست که به دستت آوردم آقای کیم!"
↳Goddess ↰ متوقف شده ↣ Vkook ↣ Vampire fiction ↣ Horror _ Action _ Angst ↢ اون فقط نمی خواست دنیاش رو از دید تهیونگ ببینه ...
•Name: Van Gogh was his god! •Couple: Vkook •Sub couple: Hopemin •Writer: Amara •Genre: Romance, Angst, smut •Channel: @papacita01 ~•Teaser: _چرا هیچ وقت از ته دلت نمیخندی؟ از اون لبخندهایی که به چشمات میرسن و برق خوشحالی رو توشون روشن میکنن! سرش رو تکون داد و از پنجره به زمستونی که سفرهی سفیدی و غمهاش رو روی سر شه...
LITTLE SEDUCER🍄 🌿•° وضعیت: سه شاتی/ کامل شده 🌿•° کاپل: کوکوی 🌿•° ژانر: برشی از زندگی، رمنس، اسمات 🌿•° نویسنده: Easter lily -ˋˏ✄┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈ خلاصه: تهیونگ سال آخری دانشگاه حقوق سئول هیچوقت فکرش و هم نمی کرد وقتی از شدت خستگی روی صندلی خالی کنار بزرگترین خیابون سئول لش کرده، فلاکت سیاه رنگی رو ملاقات کنه که باعث ک...