The love of the Emerald Prince
+ تو برای من همون شیشهی شکسته بودی ولی من هنوزم لمست میکردم با وجود اینکه میدونستم صدمه میبينم. پس از من فرار نکن چون وجود من به وجود تو وابستست هپی اند
+ تو برای من همون شیشهی شکسته بودی ولی من هنوزم لمست میکردم با وجود اینکه میدونستم صدمه میبينم. پس از من فرار نکن چون وجود من به وجود تو وابستست هپی اند
Harry was betrayed by the very people he used to call family. The minute he was killed, he assumed he would finally get to see his mother and father in the afterlife. He didn't know that he would somehow appear in the past, in his fourth year, heartbroken by the people he used...
When Draco's babysitter cancels on him, he has no option but to bring his son to work, despite the fact he has an extremely important day ahead of him. Rescue comes from the most unlikely of places, and Draco ends up having a day he never could have planned, or hoped for. Drarry/Harry Potter Fanfiction. Muggle AU, sm...
سلام گایز ! خیلی با خودم فکر کردم که خب کاپل دراری بزارم یا نه و خب بلاخره به این نتيجه رسیدم که بزارم🤌 .... داستان از اونجایی شروع میشه که ، دراکو مالفوی از دنیای جادو اخراج میشه و به دنیای ماگل ها تبعید میشه و یک کتابخانه سیار و البته جادویی رو میسازه. حالا چی میشه اگر بعد از دوسال زندگی توی دنیای ماگل ها یک نوزا...
یک سالی میشد که هری پاتر از شغلش استعفا داده بود و تقریبا هر شب بعد از تغییر دادن جزئی اجزای صورتش از جامعه سحر و جادو به قسمت ماگلنشین لندن، یا اگه بخوایم دقیقتر باشیم، به محله سوهو، پاتوق الجیبیتیهای لندنی میرفت، تا خودش باشه؛ تا آزاد و رها از مسئولیتها و توقعات تمامنشدنی باشه. اما متاسفانه (یا شایدم خوشبختا...
هری دیگر مانند قبل نمیخندید . او حتی گریه هم نمیکرد ؛ جسم بیروح او در بغل معشوقه اش تنها دلیل زنده ماندن او؛ بود . " حاضرم هر کاری انجام بدم تا یکبار دیگه بخندی "
توی داستانی که رابطه هری و دراکو پستی بلندی داره و تلاش میکنن تا جاده مقابلشون رو هموار کنن. Cover credit: Pinterest
مراسم فارغ التحصیلی نزدیکه و بیاین ببینیم با دراکو چی میگذره! سه پارت:تکمیل شده
ازش متنفره و این احساس دو طرفست. اما گیر کردن به یک نفر میتونه چیز های عجیبی یه ذهن بکنه، مثل عاشق شدن.. Writer: M-blackhart
هلو لیدیز*🪐 فنفیک هریپاتر⏳️ با حضور کاپل دراری*☃️ 🎃 =دوست دارم پاتر. =مگه نگفتی ازم متنفری؟..،همیشه اذیتم میکنی،حالا چی؟. =بگم دروغ گفتم باورت میشه؟،از سال اول،دست دوستیم رد کردی،انتظار چیز دیگه داشتی؟،میخواستم توجهت همیشه سمت من باشه،تمام توجهت،نمیخواستم کسی رو جز من دوست داشته با... *هری دستاشو دور گردن دراکو حلق...
مردم از عشق صحبت میکنن، در حالی که قلبشون آکنده از تنفره. دلی که عشق واقعی رو تجربه کرده باشه، تا ابد عاشق میمونه. اون شبی که زیر ماه و ستارهها نوازشم میکردی، و من تورو غرق در بوسههام میکردم، من عاشق بودم، من صادقانه عاشقت بودم.
هری پاتر فکرش رو نمیکرد روزی عشق پنهانیش نسبت به دراکو مالفوی توی همچین دردسر شیرینی بندازتش!
H.P., D.M. [DRARRY] B.Z., R.W. [RAISE] H.G., P.P. [PANSMIONE] L.L., G.W. [LINNY] S.F., D.T., [DEAMUS] Semi-INSTA/CH.pt
همه چیز از اعتراف عاشقانه ی هری شروع شد...اعتراف عاشقانه به یک پسر...پسری که در بازه ای از زمان، به اجبار دشمنش بود. " کنار گذاشتن رابطه مون برای تو کار آسونی بود. ولی برای من نه. من جون کندم تا فراموشت کنم. میفهمی؟" *** Gener: dram, angst, enemy to lover main couple: drarry writer: nastaran
سال هشتم. هاگوارتز. اتاق ضروریات. مکان سری دو پسر که میخوان تنها باشن ولی پیش هم. Drarry, drama, romance, smut. درری، دراری. یه درام انگست-فلافی.. بیشتر فلافی. اگه معنی میده؟ Word count: 27000 + 8000 (after)
وقتی دو رقیب مجبور به حرف زدن میشن تا حوصلشون سر نره، دوستی ذهنی بینشون ایجاد میشه. ولی وقتی دریکو ملفوی و هری پاتر ، راز هایی که بقیه دوستاشون نمیدونن رو فاش میکنن، تصمیم میگرین که به هم دیگه کمک کنن. *این داستان توی قطار سال شیشم موقع برگشت به خونه اتفاق می افته* امیدوارم ازش لذت ببرین ❤
این اولین باری بود که دراکو از هری دفاع میکرد حتی خودشم نمیدونست داره چیکار میکنه در حال اپ
"قبول کن مالفوی،تو یه ترسویی"لبخند هری جاشو به یه اخم داده بود. همونطور که حرف میزد به سمت دراکویی که با عصبانیت نگاهش میکرد برگشت و الان درست روبروش وایستاده بود. "من.ترسو.نیستم" مالفوی که دندوناشو از عصبانیت رو هم فشار میداد،جواب داد. دستاشو مشت کرده بود و بند انگشتاش رفته رفته سفید تر میشدن. "ثابت کن" هری همونطور...
بعد وقتی به خودم اومدم ... دیدم رفت ... دیگه نداشتمش و الان ... دوباره برگشته ... (فصل اول: First Time Again)
خیلی به ستاره ها نزدیک نشو! اونا هیچوقت به تو عشقی که میخوای رو نمیدن, مهم نیست حقیقت چقدر تلخه بهش بچسب عزیزم!
خلاصه: هری و دراکو در بُعدی از زمان با اتفاقات بدی مواجه خواهند شد و تنها سفر در زمان و اصلاح بُعد زمانی میتونه عشقه اونارو حفظ کنه. وضعیت فصل یک : به اتمام رسیده✔️ وضعیت فصل دوم : درحال آپ 🔜 شیپه فف دراریه و دراکو تاپه. ❌ اسمات و روابط عاشقانه داره. ❌ اگر حساس هستید پارتای اسمات رو نخونید.🔞
همه چیز توی داستان از اتفاقات تا دیالوگا عوض میشد اگه سوروس اسنیپ میتونست یه رفیق پایه و دیوونه کنار خودش داشته باشه.
❌لطفا این فیک را بدون اجازه و رضایت بنده جایی منتشر نکنید⛔️ سپاس از درک و فهم و شعور‼️ چی میشد اگر تو یه دنیای قشنگ میدیدمت؟ یه جایی که خبری از بوی خون و اتش نبود.. کاش لب دریا.. زیر نور خورشید وقتی از شرق میتابید.. اون چشمای زمردی رو میبوسیدم.. حیف این عشق.. حیف .. .... خب سلام🤩 کسایی که از اول با من همراه بودن میدو...
این رو یادتون باشه اگه سرنوشت شما با کسی باشه اگه هر اتفاقی هم بیافته آخرش پیش همید. شاید تَرَکی توی قلبتون به وجود بیاد؛ شاید حتی قلبتون تیکه تیکه شه؛ ولی اگه اون فرد آدمی باشه که ازش آرامش میگیرید تا آخر باهاتونه. ~ DRARRY ~
دو کارکتر به نام هری و دراکو و حقایقی کهاز هم پنهان می کنند و دروغ هایی که تظاهر می کنند... و این ماجرا آنان را به چه برهه ای از زندگی شان می کشاند؟... پارت های بعدی زودتراز اینجا در پیج اینستاگرام ما پست میشه دوست داشتید دنبال کنید : ig.me:/drary_f.f
[Completed] پنسی توی سال هشتم به هرماینی نزدیک میشه و بخاطر همه کارهایی که این چندساله کرده عذرخواهی میکنه و اون ها یه نقشه میکشن تا هری و دراکو رو بهم برسونن. Credit to: @_BeccaMae