Select All
  • UnbelieVers L.S
    5.5K 675 10

    لویی سال آخر دبیرستانه. و تمام تمرکزش روی درس و فوتبالشه تا با موفقیت بتونه از دانشگاه فوتبال "منچستر یونایتد" پذیرش بگیره. با وجود خانواده ای پیچیده ، مشکلاتش و آینده ی نامعلومش، تنها چیزی که فکرشو نمیکرد این بود که بزرگترین دشمنش اینجوری دلش رو بلرزونه! نه!!!! اینکه هری "دشمنِ بامنفعتش" بشه اصلا توی برنامه هاش نبود...

    Completed   Mature
  • Larry Smut
    12.5K 316 12

    Larry Stylinson Nights🔞 [Sexual Content]

  • Blue Ice.
    46.5K 6.4K 25

    هری خیره توی چشم‌هاش غرید: -‌ هرگز به من دست نزن. نمی‌خوام ببینمت! لویی با صدای خفه‌ای گفت: -‌ من..من نمی‌فهمم... به دیوار تکیه زد تا سقوط نکنه و خودش رو در آغوش گرفت. تنش یخ بسته بود. -‌ چی رو نمی‌فهمی؟ نمی‌خوامت! . . . *Persian Translation *Original Story By: @purpledandeli0n

    Completed  
  • My husband,My sir[L.S]
    362K 45.9K 88

    _له کردن قلبی که صاحبشی توی مشتت انقدر راحت بود عزیزکرده ی آلفا؟ Larry BDSM husbands Mpreg ⚠محتوای داستان تجاوز،خشونت فیزیکی،فحاشی و... هست.

    Mature
  • ^stockholm syndrome ^
    187K 17.9K 26

    استاکلوم سندروم ممکن میشه ..وقتی ..عاشق کسی بشی که گروگانت گرفته!

    Completed  
  • EXPERIMENT (L.s)
    323K 45.4K 75

    تنها گذاشتن فقط کاره یک انسان است.....اما من که انسان نیستم.....پس اینو تا آخرین روزی که نفس میکشی با خودت تکرار کن " من هیچ وقت تنهات نمیزارم". Finished✅✅ _________________ #experiment1#

  • The secret of London
    5K 1.2K 24

    مرد پلیس، قدم هاش رو تند کرد تا به اتاق 128 برسه باید می فهمید چه بلایی سر پسری که بیهوش روی تخت بیمارستان افتاده، اومده.. لویی تاملینسون جوان توی اولین روز انتقالش به لندن درگیر پرونده ای شده بود که نمی دونست قراره زندگیش رو زیر و رو کنه.. و هری بی خبر از همه جا، توی تن خودش عزا دار بود.. ژانر: معمایی، عاشقانه، جنای...

  • Birds in Gilded Cages(larry)(persian)
    125K 9.3K 25

    در لندن هتلی وجود داره که زنها و مردهای زیبا مثل پرنده های تو قفس،ازشون نگه داری میشه و زندانی ها ی اون مکان ملزمن عمیق ترین و تاریک ترین خواسته های شما رو براورده کنن.......

    Mature
  • 𝐅𝐄𝐋𝐈𝐂𝐈𝐓𝐘
    706 113 3

    نگریستنِ تو شاید از همان شب اول اشتباه بود... آن شب که چشم در چشم تو نهادم، نگاهم به بند چشمانت گره خورد و دگر باز نشد. این بند آنقدر پرورش یافت و ریشه زد که عطرِ برگ های سبز آن، نجوای تپش قلبم را به "با تو بودن" دوخت و وادارم کرد به دنبالش تا "تو" بیایَم. طنابی که مقصد آن، به تو میرسید. تویی که در خانه ی امن و آغو...

  • 𝙒𝙍𝙀𝘾𝙆𝙀𝘿 | 𝙇.𝙎
    88.9K 14.3K 70

    _ولی من لایق خداحافظی بهتری بودم. +هیچکس خداحافظی نمیکنه مگر اینکه دوباره بخواد ببینتت ، بدون خداحافظی رفتم چون دیگه هیچوقت نمیخواستم تا آخر عمرم ببینمت. 🎀[ادیت شده]🎀 زمان اپ : هروقت به شرط برسه. حاوی اسمات🔞 هپی اند🔥 نویسنده:سامینا🫀