𝐎𝐍𝔼 𝐍𝐈𝔾ℍ𝐓
𝐎𝐍𝐄 𝐍𝐈𝐆𝐇𝐓 "پارک چه یونگ، دختری با قلبی که سوزش زخمش گذشته ی نحسش رو یادآوری میکرد، به دنبال راهی بود برای فراموشی درد هاش و کی فکرش رو میکرد غریبه ای که مکالمشون سر جمع به دو ساعتم نرسیده بود، باعث بشه که چه یونگ به چیزی که میخواست یعنی فراموشی گذشته و کمی چشیدن طعم شادی و لذت، برسه..؟!" ✎𝚆𝚁𝙸𝚃𝚃𝙴𝙽 𝙱𝚈 :...